ملکه، فرشته، موجودی آسمانی و غیر قابل رؤیت که مامور اجرای اوامر الهی است و مرتکب گناه نمی شود، طایر قدس، امشاسپند، فریشته، طایر فلک، امهراسپند، فروهنده
مَلَکه، فِرِشتِه، موجودی آسمانی و غیر قابل رؤیت که مامور اجرای اوامر الهی است و مرتکب گناه نمی شود، طایِرِ قُدس، اَمشاسپَند، فِریشتِه، طایِرِ فَلَک، اَمَهراَسپَند، فُروهَندِه
انبر. (مهذب الاسماء). دو چوب که میان آن به آهن بندند و آن نوعی از دست افزار سوزنگر و صیقل گر است. (آنندراج). کلبتین و انبر و یا آچار که چیزی را بدان محکم گرفته می پیچانند، پیچ و منگنه. (ناظم الاطباء)
انبر. (مهذب الاسماء). دو چوب که میان آن به آهن بندند و آن نوعی از دست افزار سوزنگر و صیقل گر است. (آنندراج). کلبتین و انبر و یا آچار که چیزی را بدان محکم گرفته می پیچانند، پیچ و منگنه. (ناظم الاطباء)
جبل اللکام، نام کوهی است که در محاذی حمات شیزر و افامیه و شمال آن کشیده شده است تابه صهیون و منتهی شود به انطاکیه و بعضی گویند کوهی است در ملک شام. (از برهان). نام کوهی است به شام که ثغر ملطیه بدین سوی آن است. (حدود العالم). کوهی است به شام در برابر حماه شیزر و افامیه گذر آن به جانب شمال به سوی صهیون و شغر و بکاس تا انطاکیه. (منتهی الارب) (تاج العروس). کوهی مشرف بر انطاکیه. و بلادابن لیون و مصیصه و طرسوس و این ثغور و ذکر آن در لبنان آمده است و غالباً عباد و ابدال در آن مقام میگرفته اند. (از معجم البلدان). و رجوع به لبنان شود. حمداﷲ مستوفی در ذکر جبال البرز آرد:... و چون به شمشاط و ملطیه رسد قالیقلا خوانند و چون به انطاکیه و مصیصه رسد لکام گویند و آنجا فارق است میان شام و روم و چون به میان حمص و دمشق رسد لبنان خوانند... (نزهه القلوب چ اروپا مقالۀ ثالثه ص 192). اما کوهها که از آن دلیل قبله گرفته اند کوه لکام است به شام و کوه راهون به سراندیب. (مجمل التواریخ ص 466). به حق جودی و لبنان و بوقبیس و لکام به قدر خانه معمور و مسجد اقصی. روزبهان
جبل الَلکام، نام کوهی است که در محاذی حمات شیزر و افامیه و شمال آن کشیده شده است تابه صهیون و منتهی شود به انطاکیه و بعضی گویند کوهی است در ملک شام. (از برهان). نام کوهی است به شام که ثغر ملطیه بدین سوی آن است. (حدود العالم). کوهی است به شام در برابر حماه شیزر و افامیه گذر آن به جانب شمال به سوی صهیون و شغر و بکاس تا انطاکیه. (منتهی الارب) (تاج العروس). کوهی مشرف بر انطاکیه. و بلادابن لیون و مصیصه و طرسوس و این ثغور و ذکر آن در لبنان آمده است و غالباً عباد و ابدال در آن مقام میگرفته اند. (از معجم البلدان). و رجوع به لبنان شود. حمداﷲ مستوفی در ذکر جبال البرز آرد:... و چون به شمشاط و ملطیه رسد قالیقلا خوانند و چون به انطاکیه و مصیصه رسد لکام گویند و آنجا فارق است میان شام و روم و چون به میان حمص و دمشق رسد لبنان خوانند... (نزهه القلوب چ اروپا مقالۀ ثالثه ص 192). اما کوهها که از آن دلیل قبله گرفته اند کوه لکام است به شام و کوه راهون به سراندیب. (مجمل التواریخ ص 466). به حق جودی و لبنان و بوقبیس و لکام به قدر خانه معمور و مسجد اقصی. روزبهان
سنگ که بدان خستۀ خرما کوبند جهت علف ستور. ملدم. (منتهی الارب) (از آنندراج). سنگی که بدان، جهت خوراک ستور، هستۀ خرما کوبند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به ملدم شود
سنگ که بدان خستۀ خرما کوبند جهت علف ستور. مِلدَم. (منتهی الارب) (از آنندراج). سنگی که بدان، جهت خوراک ستور، هستۀ خرما کوبند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به ملدم شود
نام دهی جزء دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان فومن، واقع در شش هزارگزی جنوب خاوری فومن و سه هزارگزی جنوب راه فرعی فومن به شفت. جلگه، معتدل مرطوب و دارای 453 تن سکنه. آب آن از پیش رودبار و گشت رودخان و استخر محلی. محصول آنجا برنج، ابریشم و توتون سیگار. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
نام دهی جزء دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان فومن، واقع در شش هزارگزی جنوب خاوری فومن و سه هزارگزی جنوب راه فرعی فومن به شفت. جلگه، معتدل مرطوب و دارای 453 تن سکنه. آب آن از پیش رودبار و گشت رودخان و استخر محلی. محصول آنجا برنج، ابریشم و توتون سیگار. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
شخصی انگلیسی که در اواسط پادشاهی فتحعلی شاه قاجار از جانب دولت انگلیس در دربار ایران سفارت داشته و تاریخ ایران را به زبان انگلیسی نوشته بود و در بمبئی آن کتاب را به زبان فارسی ترجمه کرده و چاپ نموده اند و معروف به تاریخ ملکم می باشد. (از ناظم الاطباء). سر جان ملکم ژنرال سیاستمدار و نویسندۀ تاریخ دان انگلیسی و سفیر حکومت انگلیسی هند در ایران در زمان فتحعلی شاه قاجار (1769- 1833 م). وی فرزندکشاورزی بود. در سال 1783 میلادی جزو کسانی که در سپاه هندوستان نام نویسی کرده بودند به هندوستان وارد شد. از 1792 میلادی مأموریتهای مختلف و مهمی در هندوستان پیدا کرد و در همین سالها به آموختن زبان فارسی پرداخت. وی سه بار به ایران مسافرت کرد. بار اول به عنوان مترجم سفارت به ایران فرستاده شد. بار دوم هنگامی بود که ناپلئون و پل اول تزار روسیه قصد داشتند متفقاً از راه ایران به هندوستان لشکر بکشند. در این هنگام لرد ولسلی فرمانروای انگلیسی هندوستان که متوجه این خطر شده بود سر جان ملکم را به تهران فرستاد و ملکم در مذاکرات خود با دربار ایران توفیق یافت و از طرف فتحعلی شاه اطمینان کافی به دست آورد. بار سوم در سال 1808 میلادی از طرف حکمران انگلیسی هندوستان به ایران فرستاده شد، اما بین او و سر هارفورد جونز که از طرف دولت انگلیس به عنوان سفیر به تهران فرستاده شده بود اختلافاتی بروز کرد که منجر به خروج سر جان ملکم از ایران گردید. اشتهار سر جان ملکم به علت تألیف کتابی است به نام تاریخ ایران که تاریخ جامعی است از ابتدای تاریخ شاهان ایران تا آغاز سلطنت فتحعلی شاه قاجار. این کتاب به وسیلۀ میرزا اسماعیل حیرت از انگلیسی به فارسی ترجمه شده و نخستین بار در سال 1303هجری قمری به طبع رسیده و بعدها نیز چندین بار تجدید طبع شده است. و رجوع به فتحعلی شاه قاجار در همین لغت نامه و ایرانشهر ج 1 و دائره المعارف بریتانیکا شود
شخصی انگلیسی که در اواسط پادشاهی فتحعلی شاه قاجار از جانب دولت انگلیس در دربار ایران سفارت داشته و تاریخ ایران را به زبان انگلیسی نوشته بود و در بمبئی آن کتاب را به زبان فارسی ترجمه کرده و چاپ نموده اند و معروف به تاریخ ملکم می باشد. (از ناظم الاطباء). سر جان ملکم ژنرال سیاستمدار و نویسندۀ تاریخ دان انگلیسی و سفیر حکومت انگلیسی هند در ایران در زمان فتحعلی شاه قاجار (1769- 1833 م). وی فرزندکشاورزی بود. در سال 1783 میلادی جزو کسانی که در سپاه هندوستان نام نویسی کرده بودند به هندوستان وارد شد. از 1792 میلادی مأموریتهای مختلف و مهمی در هندوستان پیدا کرد و در همین سالها به آموختن زبان فارسی پرداخت. وی سه بار به ایران مسافرت کرد. بار اول به عنوان مترجم سفارت به ایران فرستاده شد. بار دوم هنگامی بود که ناپلئون و پل اول تزار روسیه قصد داشتند متفقاً از راه ایران به هندوستان لشکر بکشند. در این هنگام لرد ولسلی فرمانروای انگلیسی هندوستان که متوجه این خطر شده بود سر جان ملکم را به تهران فرستاد و ملکم در مذاکرات خود با دربار ایران توفیق یافت و از طرف فتحعلی شاه اطمینان کافی به دست آورد. بار سوم در سال 1808 میلادی از طرف حکمران انگلیسی هندوستان به ایران فرستاده شد، اما بین او و سر هارفورد جونز که از طرف دولت انگلیس به عنوان سفیر به تهران فرستاده شده بود اختلافاتی بروز کرد که منجر به خروج سر جان ملکم از ایران گردید. اشتهار سر جان ملکم به علت تألیف کتابی است به نام تاریخ ایران که تاریخ جامعی است از ابتدای تاریخ شاهان ایران تا آغاز سلطنت فتحعلی شاه قاجار. این کتاب به وسیلۀ میرزا اسماعیل حیرت از انگلیسی به فارسی ترجمه شده و نخستین بار در سال 1303هجری قمری به طبع رسیده و بعدها نیز چندین بار تجدید طبع شده است. و رجوع به فتحعلی شاه قاجار در همین لغت نامه و ایرانشهر ج 1 و دائره المعارف بریتانیکا شود
جمع واژۀ ملکه، که قوت حصول هر شی ٔ است در طبیعت. (غیاث). مأخوذ از تازی، ملکه هاو خصلتها. (ناظم الاطباء). کیفیات راسخۀ نفسانی که از انواع مقولۀ کیف اند. (فرهنگ علوم عقلی سجادی). - ملکات ردیه، خصلتهای بد. (ناظم الاطباء). - ملکات ردیۀ هشت گانه، حسد و بغض و بخل و حرص و کذب و غضب و کبر و بی حیائی. (غیاث) (آنندراج). - ملکات فاضله، خصلتهای خوب. (غیاث) (آنندراج). خصلتهای نیک. (ناظم الاطباء). - ملکات فاضلۀ چهارگانه، حکمت و شجاعت و عفت و عدالت. (غیاث) (آنندراج) (از ناظم الاطباء)
جَمعِ واژۀ ملکه، که قوت حصول هر شی ٔ است در طبیعت. (غیاث). مأخوذ از تازی، ملکه هاو خصلتها. (ناظم الاطباء). کیفیات راسخۀ نفسانی که از انواع مقولۀ کیف اند. (فرهنگ علوم عقلی سجادی). - ملکات ردیه، خصلتهای بد. (ناظم الاطباء). - ملکات ردیۀ هشت گانه، حسد و بغض و بخل و حرص و کذب و غضب و کبر و بی حیائی. (غیاث) (آنندراج). - ملکات فاضله، خصلتهای خوب. (غیاث) (آنندراج). خصلتهای نیک. (ناظم الاطباء). - ملکات فاضلۀ چهارگانه، حکمت و شجاعت و عفت و عدالت. (غیاث) (آنندراج) (از ناظم الاطباء)