- ملموسات
- جمع ملموسه، بر ماسیده
معنی ملموسات - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع ملبوس، جامه ها، پوشاک ها
پیش نیاز ها
مواد غذایی موجود در معده که با ترشحات و عصیر معدی آغشته شده. کیموس کم {بیش حالت مایعی غلیظ را دارد، جمع کیموسات: لبن (شیر)، . . کیموسها بد را براند، استحاله طعاماست در معده بعد از هضم بجوهری دیگر که ماده ای غلیظ مایل برنگ زرد باشد
جمع مانوسه، خو گران جمع مانوسه
جمع متموله
جمع محموله، بارها جمع محموله (محمول) بار برداشته شده ها، بار ها
جمع محسوسه، سهشی ها سهشیان دشستگان مرغوا ها جمع محسوسه (محسوس) اموری که بحواس ظاهره ادراک شوند و آنها شامل پنج قسمند: مذوقات مشمومات ملموسات مبصرات مسموعات: و نیز همه حسها محسوسات خود را باز یک حس عام مرهمه را دهند یا نه
جمع مرموزه، رازیکان پوشیدگان جمع مرموزه (مرموز)
جمع مسموعه، نیوشیدگان، شنودگان
جمع مشمومه، شمین ها، بوییدنی ها
معکوسا. بطور و اژگونه سرنگون
بنگرید به معموله انجامیده ها رواگ ها ساخته ها جمع معموله (معمول) عمل شده ها، متداولات، مصنوعات
جمع منحوسه (منحوس)
جمع ملزومه، در فارسی: کار پردازی در تازی: باییدگان جمع ملزومه (ملزوم) یا اداره (دایره) ملزومات. کار پردازی
جمع ملحونه، آهنگین ها
تاملات و تفکرات و اندیشه ها و ملاحظه ها
جمع ملتمسه، در خواست ها
جمع ملفوظه (ملفوظ)
جمع ملعونه
جمع الوس
جمع مخمسه، پنجینگان پنجگوشگان پنج تایی ها جمع مخمسه (مخمس)
جمع ملونه
مونث ملموس، جمع ملموسات
جمع ملعمه، دو زبان ها سروده ای که در هر خانش بندی پارسی و بندی تازی باشد برای نمونه این سروده از حافظ با آغازه ی: اتت روائح رند الحمی و زاد غرامی فدای خاک در دوست باد جان گرامی، جمع ملمعه
بسودنی
لمس شده و بدست سوده شده
جمع ملمه
لمس شده، بسوده
سختی ها و حوادث