- ملموسات (مَ)
مأخوذ از تازی، چیزهای لمس شده. (ناظم الاطباء). جمع واژۀ ملموسه تأنیث ملموس. ببسوده ها. مقابل مبصرات و مذوقات و مسموعات. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : لذت گوش در آوازهای خوش است و موزون و لذت شم در بویهای خوش... و لذت لمس در ملموسات نرم. (کیمیای سعادت چ احمد آرام ص 831). امور ماضیه رااز مقولات و مسموعات و مرئیات و مذوقات و ملموسات و مشمومات و غیر آن بر سبیل تذکیر با دل تقریر کند. (مصباح الهدایه چ همایی ص 169). و رجوع به ملموس شود
