جدول جو
جدول جو

معنی ملصق - جستجوی لغت در جدول جو

ملصق
چسبیده، پیوسته، چسبانده شده
تصویری از ملصق
تصویر ملصق
فرهنگ فارسی عمید
ملصق
چسبیده، پسر خوانده چسباننده چسبانده شده پیوسته. چسباننده
تصویری از ملصق
تصویر ملصق
فرهنگ لغت هوشیار
ملصق
((مَ صَ))
چسبیده، پیوسته
تصویری از ملصق
تصویر ملصق
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از الصق
تصویر الصق
چسبان تر دوسانتر چسبنده تر چسبان تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملاصق
تصویر ملاصق
چسبنده، به هم چسبیده، پیوسته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ملاصق
تصویر ملاصق
همچسبان همدوس چسبیده بهم متصل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملتصق
تصویر ملتصق
بر چسبنده چسبنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملصوق
تصویر ملصوق
بر چسبیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملزق
تصویر ملزق
پسر خوانده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملحق
تصویر ملحق
آنچه به آخر چیزی پیوسته شود
فرهنگ لغت هوشیار
جفت شده، به هم دوخته، آمیز، در آمیخته بهم جفت کرده، دو پارچه بهم دوخته، سخن با دروغ آراسته، تشکیل شده مشکل مرکب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منصق
تصویر منصق
باز گردنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملاصق
تصویر ملاصق
((مُ ص))
چسبیده به هم، متصل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ملقق
تصویر ملقق
((مُ لَ قِ))
تلقین کننده، فهمانده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ملفق
تصویر ملفق
((مُ لَ فَّ))
متشکل، مرکب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ملحق
تصویر ملحق
((مُ حَ))
پیوسته، متصل گشته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ملتصق
تصویر ملتصق
((مُ تَ ص))
برچسبنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ملحق
تصویر ملحق
کسی یا چیزی که به دیگری پیوسته و متصل شده باشد، پیوسته، وابسته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لصق
تصویر لصق
پیوسته، نزدیک چسباندن، پیوند دادن
فرهنگ لغت هوشیار
زدن: با دستواره، گادن، شستن جامه، مکیدن شیر، سیراب کردن زمین هموار، سبزه نرم، گیاه زود روی، چاپلوسی، زبانبازی دوستی و مهربانی بدروغ چاپلوسی، زمین هموار، سبزه نرم و نازک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لصق
تصویر لصق
چسبانیدن، پیوند دادن، لحیم کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ملق
تصویر ملق
((مَ لَ))
دوستی و مهربانی به دروغ و چاپلوسی، زمین هموار، سبزه نرم و نازک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ملق
تصویر ملق
تملق، چاپلوسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ملصق کردن
تصویر ملصق کردن
چسباندن
فرهنگ لغت هوشیار