جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با ملصق

ملصق

ملصق
چسبیده، پسر خوانده چسباننده چسبانده شده پیوسته. چسباننده
ملصق
فرهنگ لغت هوشیار

ملصق

ملصق
پسرخوانده. (دهار) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). آنکه پدر او دانسته نیست. دَعی ّ. حَمیل. زَنیم. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

ملصق

ملصق
چسبیده شده. (غیاث) (آنندراج). چسبیده و پیوسته و محکم و استوار. (ناظم الاطباء). چسبانیده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- ملصق شدن، چسبیدن. چفسیدن. التصاق. (یادداشت ایضاً).
- ملصق کردن، چسباندن. (یادداشت ایضاً)
لغت نامه دهخدا