جدول جو
جدول جو

معنی ملایوسف - جستجوی لغت در جدول جو

ملایوسف(مُلْ لا)
دهی از دهستان کلخواران است که در بخش مرکزی شهرستان اردبیل واقع است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گل یوسف
تصویر گل یوسف
تاج خروس، گیاهی یک ساله با برگ های درشت و گل های سرخ رنگ که بلندیش تا نیم متر می رسد و یک نوع از آن برگ هایش سرخ رنگ است و گل های ارغوانی دارد
بستان افروز، بوستان افروز، چمن افروز، زلف عروس، زلف عروسان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مایوس
تصویر مایوس
نا امید شده، نومید، بی امید
فرهنگ فارسی عمید
(مَ)
نام جزیره ای است از جزایر یونان که طین مختوم از آن جزیره آورند. و اﷲ اعلم. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(مُ یِ)
آهسته رو و درنگ کار. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
ماه پنجم از ماههای رومیان برابر باماه شباط از ماههای سریانیان، (از التفهیم ص 230)
لغت نامه دهخدا
(صَ)
مرکّب از: لا + یوصف، وصف ناکردنی. غیرقابل توصیف: یدرک و لایوصف، که دریابی و وصف کردن نتوانی
لغت نامه دهخدا
(قَ سُ)
پسر قرامحمد قراقویونلو بوده که بعد از کشته شدن پدرش در شام ریاست یافته، و نخستین کس از این دودمان است که مستقل شده و در تبریز و عراق و اناطولی مکرر با سپاه امیر تیمور زدوخورد کرده و با سلطان احمد جلایر متفق شده با هم به سلطان بایزید عثمانی پناه بردند و هنگام حملۀ تیمور به مصر گریختند (790- 822 هجری قمری). پادشاه مصر الملک الناصر فرج آن پناهندگان را از بیم بازخواست امیر تیمور به زندان افکند اما بعد از انتشار خبر مرگ امیر تیمور آنان را آزاد ساخت، قرایوسف به طایفۀ خود درآمد و سپاهی به جنگ میرزا ابوبکر نوادۀ تیمور برد که با پدرش میرانشاه حکمرانی آذربایجان داشتند، و ابوبکر را شکست داد و در ذی القعده 810 یعنی سال بعد میرانشاه را کشته آذربایجان را صاحب شد. قرایوسف پس از استقلال یافتن نخست در دیاربکر بر قره عثمان بایندری رئیس طایفۀ آق قویونلو تاخت، سپس با سلطان احمد جلایر که خویشاوند و دوست دیرین وی بود دست به گریبان شد و او را در حوالی تبریز مقتول ساخت (813 ه. ق.). قلمرو قرایوسف بعد از این فتح ازمشرق به ساوه و از مغرب به حلب رسید، در این هنگام شاهرخ پسر امیر تیمور از هرات به قصد او لشکر کشید، قرایوسف هنگامی که به مقابلۀ او میرفت در اوجان آذربایجان در 65سالگی در روز پنجشنبه 17 ذیقعده 822 ه. ق. وفات یافت. رجوع به معجم الانساب زامباور و فهرست حبیب السیر چ خیام و تاریخ مغول 463 و ص 464 شود
لغت نامه دهخدا
(گُ لِ سُ / سِ)
گل بستان افروز را گویند که گل تاج خروس باشد. (برهان) (آنندراج). رجوع به گل بستان افروز شود، گل زرد. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(مُلْ لا سِ)
دهی از حومه بخش مرکزی شهرستان مرند است و 640 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مایوسه
تصویر مایوسه
مایوسه در فارسی مونث مایوس نومید مونث مایوس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مایوسی
تصویر مایوسی
در تازی نیامده دلسردی نومیدی نا امیدی نومیدی
فرهنگ لغت هوشیار
جمله فعلی) وصف نمیشود، غیر قابل توصیف. یا یدرک و لایوصف. آنچه که دریافت شود ولی قابل توصیف نباشد
فرهنگ لغت هوشیار
نا امید و بی امید، نومید دلسرد نومید نا امید گشته نومید: ای که مایوس از همه سویی بسوی عشق رو کن، کعبه دلهاست اینجاهر چه خواهی آرزو کنخ (نظام وفا) جمع مایوسین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملایس
تصویر ملایس
آهسته رو درنگ کار آهسته رو و درنگ کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گل یوسف
تصویر گل یوسف
بستان افروز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لایوصف
تصویر لایوصف
((صَ))
وصف ناشدنی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مایوس
تصویر مایوس
دلسرد
فرهنگ واژه فارسی سره
بی امید، دلسرد، محروم، ناامید، ناکام، نومید، وازده
متضاد: امیدوار
فرهنگ واژه مترادف متضاد
یأس، ناامیدی، غم زدگی
دیکشنری اردو به فارسی
ناامید، ناامید شده، بدبین، دل شکسته، بی امید، یائس
دیکشنری اردو به فارسی