- ملایثه
- شیر نمایی شیرک شدن دلیر نمایی
معنی ملایثه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ملایمت در فارسی: نرمی ساز گاری آهستگی به عقل ار نه آهستگی کردمی به گفتار خصمش بیا زردمی (سعدی)
جمع ملک و ملائک فرشتگان
ملک، فرشته، موجودی آسمانی و غیر قابل رؤیت که مامور اجرای اوامر الهی است و مرتکب گناه نمی شود، طایر قدس، امشاسپند، فریشته، طایر فلک، امهراسپند، فروهنده
گفتمان، گفتاورد، گفت و شنود
سنجش، هم سنجی
خودداری
هم افزایی
مونث ثلاثی: کلمه ثلاثیه (کلمه سه حرفی)
شوخی و مزاح کردن، خوش طبعی کردن
ملحد، پیروان حسن صباح، اسماعیلیه
بر کسی تنگ گرفتن و سخت گیری کردن
نرمی و خوش رفتاری کردن، مدارا کردن
با نرمی رفتار کردن، سازگاری و خوش رویی
نگاه کردن، توجه و خوش خویی با کسی، بررسی
مبایعت، با هم خرید و فروش کردن، بیعت کردن
بررسی بدن برای تشخیص بیماری، دقیقاً، کاملاً، در تصوف کشف و شهود، دیدن، مشاهده
گفتگو، گفتن و شنیدن، با هم بحث کردن، گفت و شنو، گفت و شنفت، گفت و شنود، گفت و شنید
دست کشیده لمس کرده مس کرده، بهم فشار داده، مشت و مال داده، چیزی روی جسمی کشیده، گوشمالی داده، تصادف کرده (دو اتومبیل با هم)، از بین رفته کان لم یکن محسوب شده، مستعمل: تو چشم مرا نیز بمالیده ازاری روشن کن ازیرا که من ایزار ندارم. (سنائی مصف. 713) -9 بالازده باز مالیده، انگشتو
بحث و جدال و مجادله، با یکدیگر پژوهیدن علم
مباینه و مباینت در فارسی: اویناختاری ناسازی از هم جدا شدن از یکدیگر جدا شدن با هم مخالف بودن جمع مباینات
مبایعه و مبایعت در فارسی: خرید و فروش، سر سپردن هم پیمان شدن خرید و فروش کردن، بیعت کردن، خرید و فروش، بیعت
ممارست کردن، مدافعت نمودن
با هم غلبه نمودن
با هم سخن گفتن، گفتگو و مکالمه
معامله کردن با کسی به هنگامها
خرید و فروش به وام وامکاری، وام دادن، وام خواستن
افزودگی از طرفین، حراج
شمشیر زدن
مسایره و مسایرت در فارسی برابر رفتن با کسی
با کسی دوستی کردن
پرانیدن
خوش منشی، شوخی و مزاح