جدول جو
جدول جو

معنی ملاینت

ملاینت
نرمی و خوش رفتاری کردن، مدارا کردن
تصویری از ملاینت
تصویر ملاینت
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با ملاینت

ملاینت

ملاینت
ملاینه. نرمی کردن. نرمی. خوش رفتاری. مدارا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : دستور در لباس ملاینت و مخادعت سخن آغاز کرد و گفت... (مرزبان نامه چ قزوینی ص 18). و رجوع به ملاینه شود
لغت نامه دهخدا

معاینت

معاینت
بچشم دیدن چیزی را، روبرو چیزی را دیدن، بررسی و دقت کردن در وضع مریض مشاهده وضع ظاهری بیمار و دقت در چگونگی مرض در بدن او
فرهنگ لغت هوشیار

ملایمت

ملایمت
موافقت مناسبت سازگاری، نرمی. توضیح دراصل ملاعمت بهمزه است و برای تبدیل همزه بیاء سبب و مجوزی نیست (دکترخیام پور نداب ص 100) چون مصدر مفاعله در تداول فارسی بکسر عین الفعل تلفظ میشود همزه مکسور را بدل بیاء کرده اند. سازواری، موافقت، مجازاً بمعنی نرمی
فرهنگ لغت هوشیار