در بدیع تبدیل کلمه به واسطۀ مجاورت لفظی یا تقدیری، برای مثال دنیا که در او مرد خدا گل نسرشته ست / نامرد که ماییم چرا دل بسرشتیم؟ (سعدی۲ - ۵۲۱) . که در آخر مصراع دوم به جای دل دادن، دل بسرشتن آورده مانند و مشابه شدن، با یکدیگر موافقت کردن
در بدیع تبدیل کلمه به واسطۀ مجاورت لفظی یا تقدیری، برای مِثال دنیا که در او مرد خدا گِل نسرشته ست / نامرد که ماییم چرا دل بسرشتیم؟ (سعدی۲ - ۵۲۱) . که در آخر مصراع دوم به جای دل دادن، دل بسرشتن آورده مانند و مشابه شدن، با یکدیگر موافقت کردن
سهل، آسان، برای مثال زیان جاهی و مالی توان تحمل کرد / ولی شماتت اعدا هلاهلا نبود ی هلاهلا سخن عامه ست و معذورم / که نظم خسته دلان از خلل جدا نبود (کمال الدین اسماعیل - ۲۴۰)
سهل، آسان، برای مِثال زیان جاهی و مالی توان تحمل کرد / ولی شماتت اعدا هلاهلا نَبُوَد ی هلاهلا سخن عامه ست و معذورم / که نظم خسته دلان از خلل جدا نَبُوَد (کمال الدین اسماعیل - ۲۴۰)
دهی است از دهستان کیاکلا بخش مرکزی شهرستان شاهی. دارای 240 تن سکنه است. آب آن از رود خانه تالار و چاه. محصول آنجا برنج، پنبه، کنف، کنجد و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
دهی است از دهستان کیاکلا بخش مرکزی شهرستان شاهی. دارای 240 تن سکنه است. آب آن از رود خانه تالار و چاه. محصول آنجا برنج، پنبه، کنف، کنجد و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
با همدیگر موافقت کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، سزیدن. برازیدن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ولکنما نهدی الی من نجله و ان لم یکن فی وسعنا مایشاکله. احمد بن یوسف متولی دیوان رسائل مأمون خلیفه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ، با چیزی مانیدن. (تاج المصادر بیهقی). مانا و مشابه شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : فی فلان مشاکله من ابیه،ای شبه. (از اقرب الموارد) ، (اصطلاح کلام و حکمت) نزد متکلمین و حکما، اتحاد در شکل و مرادف تشاکل است. (از کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 785). و رجوع به همین کتاب و مشاکلت شود
با همدیگر موافقت کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، سزیدن. برازیدن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ولکنما نهدی الی من نجله و ان لم یکن فی وسعنا مایشاکله. احمد بن یوسف متولی دیوان رسائل مأمون خلیفه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ، با چیزی مانیدن. (تاج المصادر بیهقی). مانا و مشابه شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : فی فلان مشاکله من ابیه،ای شبه. (از اقرب الموارد) ، (اصطلاح کلام و حکمت) نزد متکلمین و حکما، اتحاد در شکل و مرادف تشاکل است. (از کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 785). و رجوع به همین کتاب و مشاکلت شود
هم شکل بودن و مانند شدن. (غیاث) مانیدن. مشابهت. مجانست. مضاهات. موافقت. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و مشاکلت تام در حرکات و حروف که در اجزاء لفظ باشد به اعتباری دیگر مشاکلت ناقص بود در الفاظ. (اساس الاقتباس ص 597) ، نزد اهل نظر، عبارت از اتحاد در شکل است و مرادف با تشاکل است. (فرهنگ علوم نقلی و ادبی تألیف سجادی) ، (اصطلاح بدیع) نزد اهل بدیع، از محسنات معنویه است و آن ذکر شی ٔ باشد به لفظی غیر از لفظ مخصوص او مانند ’تعلم ما فی نفسی ولا اعلم مافی نفسک’ و ’مکروا و مکراﷲ’ زیرا اطلاق نفس و مکر در جانب باری از جهت مشاکلت ’مامعه’ است. (از فرهنگ علوم نقلی و ادبی تألیف سجادی). ...عبارت از ذکر شی به لفظی غیر از لفظ مقرر برای آن، به سبب مجاورت آن لفظ تحقیقاً یا تقدیراً. یعنی شی ٔ مذکور در جوار این غیر واقع شود محققاً و یا مقداراً... مثال: کند گر بر تو ظلم از کین بداندیش تو هم آن ظلم کن بر وی میندیش. (کشاف اصطلاحات الفنون از فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون ذیل مشاکلهج 1 ص 785 شود
هم شکل بودن و مانند شدن. (غیاث) مانیدن. مشابهت. مجانست. مضاهات. موافقت. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و مشاکلت تام در حرکات و حروف که در اجزاء لفظ باشد به اعتباری دیگر مشاکلت ناقص بود در الفاظ. (اساس الاقتباس ص 597) ، نزد اهل نظر، عبارت از اتحاد در شکل است و مرادف با تشاکل است. (فرهنگ علوم نقلی و ادبی تألیف سجادی) ، (اصطلاح بدیع) نزد اهل بدیع، از محسنات معنویه است و آن ذکر شی ٔ باشد به لفظی غیر از لفظ مخصوص او مانند ’تعلم ما فی نفسی ولا اعلم مافی نفسک’ و ’مکروا و مکراﷲ’ زیرا اطلاق نفس و مکر در جانب باری از جهت مشاکلت ’مامعه’ است. (از فرهنگ علوم نقلی و ادبی تألیف سجادی). ...عبارت از ذکر شی به لفظی غیر از لفظ مقرر برای آن، به سبب مجاورت آن لفظ تحقیقاً یا تقدیراً. یعنی شی ٔ مذکور در جوار این غیر واقع شود محققاً و یا مقداراً... مثال: کند گر بر تو ظلم از کین بداندیش تو هم آن ظلم کن بر وی میندیش. (کشاف اصطلاحات الفنون از فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون ذیل مشاکلهج 1 ص 785 شود
شبه جزیره ملاخ، (ناظم الاطباء)، یا شبه جزیره مالزی، در هندوچین ومیان دریای چین جنوبی و اقیانوس هند واقع است، این شبه جزیره به وسیلۀ برزخ کرا به قارۀ آسیا متصل شده و بوسیله تنگه مالاکا ازسوماترا جدا شده است، ناحیه ای است استوائی و کوهستانی، این شبه جزیره میان برمانی و مالزیا تقسیم شده است، (از لاروس)، و رجوع به مالزیا و مادۀ بعد شود شهری در شبه جزیره مالزی است که بر کنار تنگه مالاکا واقع است و 70000 تن سکنه و کارخانه کائوچوسازی دارد، مالاکا جمعاً 404300 تن سکنه دارد، (از لاروس)، و رجوع به مادۀ قبل شود
شبه جزیره ملاخ، (ناظم الاطباء)، یا شبه جزیره مالزی، در هندوچین ومیان دریای چین جنوبی و اقیانوس هند واقع است، این شبه جزیره به وسیلۀ برزخ کرا به قارۀ آسیا متصل شده و بوسیله تنگه مالاکا ازسوماترا جدا شده است، ناحیه ای است استوائی و کوهستانی، این شبه جزیره میان برمانی و مالزیا تقسیم شده است، (از لاروس)، و رجوع به مالزیا و مادۀ بعد شود شهری در شبه جزیره مالزی است که بر کنار تنگه مالاکا واقع است و 70000 تن سکنه و کارخانه کائوچوسازی دارد، مالاکا جمعاً 404300 تن سکنه دارد، (از لاروس)، و رجوع به مادۀ قبل شود
یکی از دهستان های بخش مرکزی شهرستان شاهی است که در شمال غربی شاهی و مشرق شوسۀ شاهی به بابل واقع است. این دهستان از 30 آبادی تشکیل شده است و 9هزار تن سکنه دارد. مرکز دهستان قصبۀ کیاکلا وقراء مهم آن به شرح زیر است: سوخت آبندان، جدیدالاسلام، سنگ تاب، نجارکلا. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3) دهی از دهستان قشلاق کلارستاق است که در بخش چالوس شهرستان نوشهر واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
یکی از دهستان های بخش مرکزی شهرستان شاهی است که در شمال غربی شاهی و مشرق شوسۀ شاهی به بابل واقع است. این دهستان از 30 آبادی تشکیل شده است و 9هزار تن سکنه دارد. مرکز دهستان قصبۀ کیاکلا وقراء مهم آن به شرح زیر است: سوخت آبندان، جدیدالاسلام، سنگ تاب، نجارکلا. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3) دهی از دهستان قشلاق کلارستاق است که در بخش چالوس شهرستان نوشهر واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
آنچه در آن جای سخن و مجال حرف زدن نباشد. (آنندراج). مأخوذ از تازی، ناگفتنی و غیرقابل تقریر و بی گفتگو و بی چند و چون و بی چانه. (ناظم الاطباء) : ادرار مدام وانعام مالاکلام تمام دور دور و عهد عهد مقرر و مسلم دارند. (ترجمه محاسن اصفهان ص 120). اگر مورخ اندیشه کند که چیزی نویسد که محقق و مالاکلام باشد. (رشیدی)
آنچه در آن جای سخن و مجال حرف زدن نباشد. (آنندراج). مأخوذ از تازی، ناگفتنی و غیرقابل تقریر و بی گفتگو و بی چند و چون و بی چانه. (ناظم الاطباء) : ادرار مدام وانعام مالاکلام تمام دور دور و عهد عهد مقرر و مسلم دارند. (ترجمه محاسن اصفهان ص 120). اگر مورخ اندیشه کند که چیزی نویسد که محقق و مالاکلام باشد. (رشیدی)
دهی است از دهستان رابو بخش مرکزی شهرستان آمل. واقع در 15000گزی شمال خاوری آمل. موقع جغرافیایی آن دشت و معتدل و مرطوب و مالاریایی و سکنۀ آن 185 تن است. آب آن از چشمه و رود هراز است و محصول آن برنج، صیفی و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
دهی است از دهستان رابو بخش مرکزی شهرستان آمل. واقع در 15000گزی شمال خاوری آمل. موقع جغرافیایی آن دشت و معتدل و مرطوب و مالاریایی و سکنۀ آن 185 تن است. آب آن از چشمه و رود هراز است و محصول آن برنج، صیفی و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
در جزیره سیسیل شهری به نام هراکلا وجود داشته که آن را ’می نوا’ نیزمیگفته اند. (فوستل دوکولانژ). رجوع به هراکله شود یکی از بلاد قدیمی آسیای صغیر و از جمله مهاجرنشینهای میله توس بوده است. (فوستل دوکولانژ). رجوع به هراکله شود
در جزیره سیسیل شهری به نام هراکلا وجود داشته که آن را ’می نوا’ نیزمیگفته اند. (فوستل دوکولانژ). رجوع به هراکله شود یکی از بلاد قدیمی آسیای صغیر و از جمله مهاجرنشینهای میله توس بوده است. (فوستل دوکولانژ). رجوع به هراکله شود
سهل و آسان. (برهان). لغت عامیانۀ مردم اصفهان در قرن ششم هجری. (از حاشیۀ برهان چ معین) : زیان مالی و جانی توان تحمل کرد ولی شماتت اعدا هلاهلا نبود هلاهلا سخن عامه است و معذورم که نظم خسته دلان از خلل جدا نبود. کمال الدین اسماعیل (از انجمن آرا)
سهل و آسان. (برهان). لغت عامیانۀ مردم اصفهان در قرن ششم هجری. (از حاشیۀ برهان چ معین) : زیان مالی و جانی توان تحمل کرد ولی شماتت اعدا هلاهلا نبود هلاهلا سخن عامه است و معذورم که نظم خسته دلان از خلل جدا نبود. کمال الدین اسماعیل (از انجمن آرا)
یکی از گونه های پنیرک که بنام خبازی بستانی نیز مشهور است و در آسیای غربی خصوصا فلسطین بفراوانی میروید ملوخیا ملوکیا ملوخیه بقله الیهودیه خبازی بستانی. توضیح در تداول عامه در ایران این گیاه را نیز پنیرک گویند
یکی از گونه های پنیرک که بنام خبازی بستانی نیز مشهور است و در آسیای غربی خصوصا فلسطین بفراوانی میروید ملوخیا ملوکیا ملوخیه بقله الیهودیه خبازی بستانی. توضیح در تداول عامه در ایران این گیاه را نیز پنیرک گویند
مشابه شدن مانندگردیدن، موافقت کردن باهم، مشابهت مانندگی: و مشاکلت تام در حرکات و حروف که در اجزاء لفظ باشد باعتباری دیگر مشاکلت ناقص بود در الفاظ، موافقت، اتحاد در شکل تشاکل (کشاف اصطلاحات)، از محسنات معنوی است و آن عبارتست از ذکر شی بلفظی غیر از لفظ مقرر برای آن بسبب مجاورت آن لفظ تحقیقا یا تقدیرا یعنی شی مذکور در جوار این غیر واقع شود محققا یا مقدرالله (مثال) : کند گر بر تو ظلم از کین بد اندیش تو هم آن ظلم کن بروی میندیش. (کشاف اصطلاحات) (ظلم در مصراع دوم بمعنی جزا و پاداش عمل بد است که بمناسبت جوار باظلم اول بدین لفظ تعبیر شده)
مشابه شدن مانندگردیدن، موافقت کردن باهم، مشابهت مانندگی: و مشاکلت تام در حرکات و حروف که در اجزاء لفظ باشد باعتباری دیگر مشاکلت ناقص بود در الفاظ، موافقت، اتحاد در شکل تشاکل (کشاف اصطلاحات)، از محسنات معنوی است و آن عبارتست از ذکر شی بلفظی غیر از لفظ مقرر برای آن بسبب مجاورت آن لفظ تحقیقا یا تقدیرا یعنی شی مذکور در جوار این غیر واقع شود محققا یا مقدرالله (مثال) : کند گر بر تو ظلم از کین بد اندیش تو هم آن ظلم کن بروی میندیش. (کشاف اصطلاحات) (ظلم در مصراع دوم بمعنی جزا و پاداش عمل بد است که بمناسبت جوار باظلم اول بدین لفظ تعبیر شده)
مشاکله و مشاکلت در فارسی: مانایی همچهرگی مشابه شدن مانندگردیدن، موافقت کردن باهم، مشابهت مانندگی: و مشاکلت تام در حرکات و حروف که در اجزاء لفظ باشد باعتباری دیگر مشاکلت ناقص بود در الفاظ، موافقت، اتحاد در شکل تشاکل (کشاف اصطلاحات)، از محسنات معنوی است و آن عبارتست از ذکر شی بلفظی غیر از لفظ مقرر برای آن بسبب مجاورت آن لفظ تحقیقا یا تقدیرا یعنی شی مذکور در جوار این غیر واقع شود محققا یا مقدرالله (مثال) : کند گر بر تو ظلم از کین بد اندیش تو هم آن ظلم کن بروی میندیش. (کشاف اصطلاحات) (ظلم در مصراع دوم بمعنی جزا و پاداش عمل بد است که بمناسبت جوار باظلم اول بدین لفظ تعبیر شده)
مشاکله و مشاکلت در فارسی: مانایی همچهرگی مشابه شدن مانندگردیدن، موافقت کردن باهم، مشابهت مانندگی: و مشاکلت تام در حرکات و حروف که در اجزاء لفظ باشد باعتباری دیگر مشاکلت ناقص بود در الفاظ، موافقت، اتحاد در شکل تشاکل (کشاف اصطلاحات)، از محسنات معنوی است و آن عبارتست از ذکر شی بلفظی غیر از لفظ مقرر برای آن بسبب مجاورت آن لفظ تحقیقا یا تقدیرا یعنی شی مذکور در جوار این غیر واقع شود محققا یا مقدرالله (مثال) : کند گر بر تو ظلم از کین بد اندیش تو هم آن ظلم کن بروی میندیش. (کشاف اصطلاحات) (ظلم در مصراع دوم بمعنی جزا و پاداش عمل بد است که بمناسبت جوار باظلم اول بدین لفظ تعبیر شده)