هم شکل بودن و مانند شدن. (غیاث) مانیدن. مشابهت. مجانست. مضاهات. موافقت. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و مشاکلت تام در حرکات و حروف که در اجزاء لفظ باشد به اعتباری دیگر مشاکلت ناقص بود در الفاظ. (اساس الاقتباس ص 597) ، نزد اهل نظر، عبارت از اتحاد در شکل است و مرادف با تشاکل است. (فرهنگ علوم نقلی و ادبی تألیف سجادی) ، (اصطلاح بدیع) نزد اهل بدیع، از محسنات معنویه است و آن ذکر شی ٔ باشد به لفظی غیر از لفظ مخصوص او مانند ’تعلم ما فی نفسی ولا اعلم مافی نفسک’ و ’مکروا و مکراﷲ’ زیرا اطلاق نفس و مکر در جانب باری از جهت مشاکلت ’مامعه’ است. (از فرهنگ علوم نقلی و ادبی تألیف سجادی). ...عبارت از ذکر شی به لفظی غیر از لفظ مقرر برای آن، به سبب مجاورت آن لفظ تحقیقاً یا تقدیراً. یعنی شی ٔ مذکور در جوار این غیر واقع شود محققاً و یا مقداراً... مثال: کند گر بر تو ظلم از کین بداندیش تو هم آن ظلم کن بر وی میندیش. (کشاف اصطلاحات الفنون از فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون ذیل مشاکلهج 1 ص 785 شود