- ملان
- پر ممتلی
معنی ملان - جستجوی لغت در جدول جو
- ملان ((مَ))
- پر، ممتلی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع حمل، برگان، مزد بار بری ستور باردار که بکسی بخشند، اجرت حمل مزد بار بری
بین، وسط
گرمابه
خوار
اکنون، اینگاه، ایدر، همینگاه، هم اکنون
ملوان، دریانورد
جا، جایگاه
همین دم اینک هم اکنون ترکی شونده این دم همین دم هم اکنون اکنون، اینک، حالا
بره تو دلی، سوگند گشا، خون روا
به جای خلال:، جمع خلیل، یاران جمع خلیل دوستان
چاق
خوار شده، خوار وزار
چاق، بسیار فربه، تنومند
رایگان، بی عوض، مفت، مجانی
گازی بی رنگ، بی بو، بی طعم، سبک تر از هوا و قابل احتراق که با شعلۀ زرد در هوا می سوزد و در مرداب، فاضلاب و معادن زغال سنگ یافت می شود، گاز مرداب
درختی با شاخه های راست، دراز، گره دار و محکم که از آن نیزه می سازند
مایل شدن، تمایل و گرایش به چیزی
کسی که ملک و زمین بسیار داشته باشد
ملاح در کشتی های تجارتی، ملاح، ناوبر
مالک ها، ارباب ها، صاحبان زمین، جمع واژۀ مالک
به ستوه آمدن، بیزاری، دلتنگی و افسردگی، رنج و اندوه
خلاندن، فروکردن چیزی باریک و نوک تیز مانند سوزن و خار در بدن یا چیز دیگر
وسط، درون، داخل، در علم زیست شناسی کمر، کمربند، غلاف
میان بستن: کمربند بستن، کنایه از آماده شدن برای کاری
میان بستن: کمربند بستن، کنایه از آماده شدن برای کاری
اصل و مایۀ چیزی که مبنای سنجش آن قرار می گیرد، معیار
رنگ آمیزی شده، رنگ شده، رنگارنگ، در علوم ادبی ذوبحرین
دارویی که معده و روده ها را نرمی و لینت بدهد، نرم کننده
قسمت جلو و عقب جمجمه که در نوزادان استخوان های آن نرم است
مالیات، خراج، برای مثال سلطان روم و روس به منّت دهد خراج / چیپال هند و سند به گردن کشد قلان (سعدی۲ - ۶۶۱) ، در دورۀ ایلخانان، خراجی که از مردم گرفته می شد