خانه ای که بالای خانۀ دیگر ساخته می شود، اتاقی که در طبقۀ دوم یا سوم یا بالاتر ساخته شده، بالاخانۀ تابستانی پربار، پرواره، فروار، فرواره، فراوار، فربال، بربار، بروار، برواره، غرفه
خانه ای که بالای خانۀ دیگر ساخته می شود، اتاقی که در طبقۀ دوم یا سوم یا بالاتر ساخته شده، بالاخانۀ تابستانی پَربار، پَروارِه، فَروار، فَروارِه، فَراوار، فَربال، بَربار، بَروار، بَروارِه، غُرفِه
با هم دوستی کردن و خلاف ورزیدن. لخاء، با هم نرمی کردن و آسان فراگرفتن کار. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). نرمی کردن. (از اقرب الموارد) ، برافژولیدن بر یکدیگر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). برانگیختن و تحریک کردن بر کسی. (از اقرب الموارد) ، دروغ گفتن و به دروغ آراستن سخن را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، نمامی کردن. از لغات اضداد است. (منتهی الارب) (آنندراج). نمامی کردن. (ناظم الاطباء). سخن چینی کردن و آن ضد معنی اول است. (از اقرب الموارد)
با هم دوستی کردن و خلاف ورزیدن. لِخاء، با هم نرمی کردن و آسان فراگرفتن کار. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). نرمی کردن. (از اقرب الموارد) ، برافژولیدن بر یکدیگر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). برانگیختن و تحریک کردن بر کسی. (از اقرب الموارد) ، دروغ گفتن و به دروغ آراستن سخن را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، نمامی کردن. از لغات اضداد است. (منتهی الارب) (آنندراج). نمامی کردن. (ناظم الاطباء). سخن چینی کردن و آن ضد معنی اول است. (از اقرب الموارد)
حلوایی است خشک و آنرا از هفت مغز (مغز بادام گردو زردالو شفتالو پسته فندق و چلغوزه) تهیه کنند: کارمن خوب کرد بی صلتی هرکه او طمع مالکانه کند. (ابوالعباس لفا اق. 497)
حلوایی است خشک و آنرا از هفت مغز (مغز بادام گردو زردالو شفتالو پسته فندق و چلغوزه) تهیه کنند: کارمن خوب کرد بی صلتی هرکه او طمع مالکانه کند. (ابوالعباس لفا اق. 497)
شاگردانه (انعام) فغیاز نودارانی، بلونانه مانند غلامان بطرز غلامان: محمد آنشب پیراهن غلامانه پوشیده، همچون غلامان طبق معمول غلامان: گه از فرق سرش معجز گشادی غلامانه کلاهش بر نهادی. (نظامی)، انعامی که به غلام دهند به جهت خبری که آورد یا به سبب امری که انجام دهد، پولی که خریدار به شاگرد دکان به عنوان انعام دهد
شاگردانه (انعام) فغیاز نودارانی، بلونانه مانند غلامان بطرز غلامان: محمد آنشب پیراهن غلامانه پوشیده، همچون غلامان طبق معمول غلامان: گه از فرق سرش معجز گشادی غلامانه کلاهش بر نهادی. (نظامی)، انعامی که به غلام دهند به جهت خبری که آورد یا به سبب امری که انجام دهد، پولی که خریدار به شاگرد دکان به عنوان انعام دهد
بارباژ باژی که به انگیزه بار دادن شاه با بهبود او از بیماری از مردم می ستاده اند، درود باژ باژی که کشاورز در نخستین دیدار کار پرداز روستاخاوند (مالک) از ده به او می پرداخته مالیاتی که به مناسبت بار عام پادشاه یا به سبب دریافت خبر سلامت به او پردازند سلامی، حقوق و عوارضی که برای مباشر یا مستاجر به مناسبت نخستین بازدیدی که از ده میکند از دهقانان گرفته میشود (بیشتر در کردستان)
بارباژ باژی که به انگیزه بار دادن شاه با بهبود او از بیماری از مردم می ستاده اند، درود باژ باژی که کشاورز در نخستین دیدار کار پرداز روستاخاوند (مالک) از ده به او می پرداخته مالیاتی که به مناسبت بار عام پادشاه یا به سبب دریافت خبر سلامت به او پردازند سلامی، حقوق و عوارضی که برای مباشر یا مستاجر به مناسبت نخستین بازدیدی که از ده میکند از دهقانان گرفته میشود (بیشتر در کردستان)
مالیاتی که به مناسبت بارعام پادشاه یا به سبب دریافت خبر سلامت او می پرداختند، سلامی، حقوق و عوارضی که برای مباشر یا مستأحر به مناسبت نخستین بازدیدی که از ده می کرد، از دهقانان گرفته می شد (بیشتر در کردستان)
مالیاتی که به مناسبت بارعام پادشاه یا به سبب دریافت خبر سلامت او می پرداختند، سلامی، حقوق و عوارضی که برای مباشر یا مستأحر به مناسبت نخستین بازدیدی که از ده می کرد، از دهقانان گرفته می شد (بیشتر در کردستان)