معنی ملاحکه - جستجوی لغت در جدول جو

ملاحکه

لغت نامه دهخدا

مضاحکه

با هم خندیدن، به خنده آوردن

فرهنگ فارسی عمید

ملاحده

ملحد، پیروان حسن صباح، اسماعیلیه

فرهنگ فارسی عمید

ملاحظه

نگاه کردن، توجه و خوش خویی با کسی، بررسی

فرهنگ فارسی عمید

ملایکه

ملک، فرشته، موجودی آسمانی و غیر قابل رؤیت که مامور اجرای اوامر الهی است و مرتکب گناه نمی شود، طایر قدس، امشاسپند، فریشته، طایر فلک، امهراسپند، فروهنده

فرهنگ فارسی عمید

ملاحضه

ملاحظه و ملاحظت در فارسی: نگرش، یاد داشت، نگاه از گوشه چشم، دید هاژش

فرهنگ لغت هوشیار

مماحکه

ستیهیدن کینه شتری

فرهنگ لغت هوشیار

ملایکه

جمع ملک و ملائک فرشتگان

فرهنگ لغت هوشیار

ملائکه

ملایکه و ملائکه در فارسی، جمع ملاک، فرشتگان پیغام ها جمع ملک و ملائک فرشتگان: ( ... و ملایکه باستماع مجلس مبادرت نمودند) (جوامع الحکایات 76: 1) توضیح در فارسی گاه بجای مفرد آید

فرهنگ لغت هوشیار

ملاحده

ملاحده در فارسی، جمع ملحد، بی دینان و نامی که دشمنان بر پیروان حسن صباح نهاده بودند واژه در آغاز ملاحده بوده است جمع ملحد: منکران خدا بی دینان، پیروان حسن صباح را دشمنانشان بدین نام میخواندند

فرهنگ لغت هوشیار

ملاحفه

یاری کردن با کسی

فرهنگ لغت هوشیار

ملاحظه

دیدن نگاه کردن، یکدیگر را بگوشه چشم نگریستن، مراقبت کردن، مراعات کردن، نظر نگرش، مراقبت، مراعات: (... به جهت ملاحظه ساعت بشهر نیامد و در جانب شمالی شهر نزول کرد) (عالم آرا. چا. امیرکبیر 201) جمع ملاحظات، دیدن، نگاه و نظر

فرهنگ لغت هوشیار