جای تابه و پتیله ساختن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). کار خانه تابه سازی. (ناظم الاطباء). در اقرب الموارد به تشدید لام ضبط شده است: القلاّءه، الموضع تتخذ فیه المقالی. (اقرب الموارد)
جای تابه و پتیله ساختن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). کار خانه تابه سازی. (ناظم الاطباء). در اقرب الموارد به تشدید لام ضبط شده است: القَلاّءه، الموضع تتخذ فیه المقالی. (اقرب الموارد)
ابن عمرو بن مالک از بنی اود از مذحج. وی شاعری یمانی و جاهلی و سید قوم خود و در جنگها سپهسالار آنان بوده. او یکی از حکمای شعرای عصر خویش است و مشهورترین شعر او ’لایصلح الناس فوضی لاسراه لهم...’ میباشد. در حدود سال پنجاهم پیش از هجرت درگذشت. (الاعلام زرکلی ص 434)
ابن عمرو بن مالک از بنی اود از مذحج. وی شاعری یمانی و جاهلی و سید قوم خود و در جنگها سپهسالار آنان بوده. او یکی از حکمای شعرای عصر خویش است و مشهورترین شعر او ’لایصلح الناس فوضی لاسراه لهم...’ میباشد. در حدود سال پنجاهم پیش از هجرت درگذشت. (الاعلام زرکلی ص 434)
از ’ب وء’، جای باش. (منتهی الارب) (آنندراج). منزل. (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد). آرامش جا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). خانه و منزل باش. (ناظم الاطباء) ، خانه زنبور عسل در کوه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). خانه زنبور عسل. (از اقرب الموارد) ، جای بچه در رحم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، جای باش گاو و شتر. (منتهی الارب) (آنندراج). آنجا که اشتر شب گذارد. (مهذب الاسماء). شترخان. گاودانی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). جای باش گاو. (ناظم الاطباء) ، خوابگاه شتران. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، خوابجای گاو وحشی. (از اقرب الموارد) ، جای آمد و شد گاوان وحشی. (ناظم الاطباء)
از ’ب وء’، جای باش. (منتهی الارب) (آنندراج). منزل. (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد). آرامش جا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). خانه و منزل باش. (ناظم الاطباء) ، خانه زنبور عسل در کوه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). خانه زنبور عسل. (از اقرب الموارد) ، جای بچه در رحم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، جای باش گاو و شتر. (منتهی الارب) (آنندراج). آنجا که اشتر شب گذارد. (مهذب الاسماء). شترخان. گاودانی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). جای باش گاو. (ناظم الاطباء) ، خوابگاه شتران. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، خوابجای گاو وحشی. (از اقرب الموارد) ، جای آمد و شد گاوان وحشی. (ناظم الاطباء)
ابزاری که بدان سرمه در چشم می کشند. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس) ، ابزاری آهنین که بدان موی و چرک از روی ادیم دور می کنند. (ناظم الاطباء). رجوع به محلاه شود
ابزاری که بدان سرمه در چشم می کشند. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس) ، ابزاری آهنین که بدان موی و چرک از روی ادیم دور می کنند. (ناظم الاطباء). رجوع به محلاه شود
زشت و قبیح از گفتار و کردار. (اقرب الموارد) ، بدی. ج، مساوی. (منتهی الارب). عیب و رسوائی و بدی. (ناظم الاطباء) ، اندوه. (منتهی الارب). و رجوع به مساوی شود
زشت و قبیح از گفتار و کردار. (اقرب الموارد) ، بدی. ج، مساوی. (منتهی الارب). عیب و رسوائی و بدی. (ناظم الاطباء) ، اندوه. (منتهی الارب). و رجوع به مساوی شود
بادامستان زبان کوچک را گویند که در دنباله شراع الحنک از سقف دهان آویخته است زبان کوچک لهات ملاز: (خواجه غلامی خرید دیگر تازه سست هل و هرزه گرد و لتره ملازه) (منجیک. 478)
بادامستان زبان کوچک را گویند که در دنباله شراع الحنک از سقف دهان آویخته است زبان کوچک لهات ملاز: (خواجه غلامی خرید دیگر تازه سست هل و هرزه گرد و لتره ملازه) (منجیک. 478)