معنی مقننه - جستجوی لغت در جدول جو
مقننه
آیین گذاری
آیین گذاری
تصویر مقننه
فرهنگ واژه فارسی سره
مقننه
قوه ای که حق قانونگذاری دارد
قوه ای که حق قانونگذاری دارد
تصویر مقننه
فرهنگ لغت هوشیار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر مقنعه
مقنعه
پارچه ای که زنان سر خود را با آن می پوشانند، روسری
پارچه ای که زنان سر خود را با آن می پوشانند، روسری
فرهنگ فارسی عمید
تصویر مقنعه
مقنعه
آنچه زنان سر خود را بدان پوشند
آنچه زنان سر خود را بدان پوشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر مقطنه
مقطنه
پنبه زار
پنبه زار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر مقنعه
مقنعه
((مِ یا مَ نَ عَ))
روسری
روسری
فرهنگ فارسی معین
تصویر مقنن
مقنن
قانون گذار، قانون شناس
قانون گذار، قانون شناس
فرهنگ فارسی عمید
تصویر مقنن
مقنن
قانون شناس، قانون گذار، آیین گر
قانون شناس، قانون گذار، آیین گر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر مقنن
مقنن
((مُ قَ نِّ))
قانونگزار
قانونگزار
فرهنگ فارسی معین
تصویر قوهّمقننه
قوهّمقننه
نیروی دادگذاری
نیروی دادگذاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر قوه مقننه
قوه مقننه
قُوّۀ مُقَنِّنِه
در علوم سیاسی از قوای سه گانه که موظف به وضع قوانین است، مجلس
در علوم سیاسی از قوای سه گانه که موظف به وضع قوانین است، مجلس
فرهنگ فارسی عمید