صفت حالیه. در حال رقصیدن. (یادداشت مؤلف) (فرهنگ فارسی معین) : تو نبینی برگها با شاخها کت زنان رقصان تحریک صبا. مولوی. دست می زد چون رهید از دست مرگ سبز و رقصان در هوا چون شاخ و برگ. مولوی. ، رقصنده. (فرهنگ فارسی معین). - رقصان شدن، به رقص درآمدن. رقصیدن: در هوای عشق حق رقصان شوند همچو قرص بدر بی نقصان شوند. مولوی
صفت حالیه. در حال رقصیدن. (یادداشت مؤلف) (فرهنگ فارسی معین) : تو نبینی برگها با شاخها کت زنان رقصان تحریک صبا. مولوی. دست می زد چون رهید از دست مرگ سبز و رقصان در هوا چون شاخ و برگ. مولوی. ، رقصنده. (فرهنگ فارسی معین). - رقصان شدن، به رقص درآمدن. رقصیدن: در هوای عشق حق رقصان شوند همچو قرص بدر بی نقصان شوند. مولوی
لئیم و گویند ویلی علی ماصان بن ماصان و ماصانه بن ماصانه، ای لئیم بن لئیم و اصل ’ماصان’ مصّان بوده و الف برای مبالغه افزوده شده است. (از اقرب الموارد). در شتم مرد گویند: ویلی علی ماصان بن ماصان و در شتم زن: ویلی علی ماصانه بن ماصانه، یعنی بلا و عذاب من بر وی باد. (ناظم الاطباء). ویلی علی ماصان بن ماصان، یعنی بلا و عذاب من بر وی باد و کذا ویلی علی ماصانه بن ماصانه بالتاء. (منتهی الارب)
لئیم و گویند ویلی علی ماصان بن ماصان و ماصانه بن ماصانه، ای لئیم بن لئیم و اصل ’ماصان’ مَصّان بوده و الف برای مبالغه افزوده شده است. (از اقرب الموارد). در شتم مرد گویند: ویلی علی ماصان بن ماصان و در شتم زن: ویلی علی ماصانه بن ماصانه، یعنی بلا و عذاب من بر وی باد. (ناظم الاطباء). ویلی علی ماصان بن ماصان، یعنی بلا و عذاب من بر وی باد و کذا ویلی علی ماصانه بن ماصانه بالتاء. (منتهی الارب)
رجل مصان، مردی که شیر گوسپندی مکد از ناکسی. دشنام است که به مرد گویند ’یا مصان’ و به زن گویند ’یا مصانه’، یعنی ای مکندۀ تلاق مادر یا ای مکندۀ شیر از پستان گوسفند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
رجل مصان، مردی که شیر گوسپندی مکد از ناکسی. دشنام است که به مرد گویند ’یا مصان’ و به زن گویند ’یا مصانه’، یعنی ای مکندۀ تلاق مادر یا ای مکندۀ شیر از پستان گوسفند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)