جدول جو
جدول جو

معنی مقدام - جستجوی لغت در جدول جو

مقدام
بسیار اقدام کننده، پیش رونده، دلاور
تصویری از مقدام
تصویر مقدام
فرهنگ فارسی عمید
مقدام
پیشگام، دلاور، جنگی رزمنده بسیار اقدام کننده، بسیار پیش آینده پیش رونده. یا مقدام لشکر. فرمانده صاحب منصب: (طایفه شیران را در جمله شیری آوردند که او را شهریار گفتندی. ملک از دیگران که مقدمان و مقدامان لشکر بودند بتقدیم و تمکین او را ممیز گردانید) (مرزبان نامه. 1317 ص 187)
فرهنگ لغت هوشیار
مقدام
((مِ))
بسیار اقدام کننده، دلاور، مبارز
تصویری از مقدام
تصویر مقدام
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مقداد
تصویر مقداد
(پسرانه)
نام یکی از اصحاب پیامبر (ص) و از اولین شیعیان علی (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مادام
تصویر مادام
تا هنگامیکه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اقدام
تصویر اقدام
دست زدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مقدار
تصویر مقدار
اندازه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اقدام
تصویر اقدام
جمع قدم، در کاری پیش رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقدار
تصویر مقدار
اندازه، پاره ای از چیزی، آنچه به وسیلۀ آن قدر و اندازۀ چیزی به دست آید از شماره، پیمانه و جز آن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مادام
تصویر مادام
دائم، پیوسته، مدام
خانم، بانو
مادام که: تا وقتی که، تا زمانی که
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اقدام
تصویر اقدام
قدم ها، اندازه های پا از سر انگشت تا پاشنه، گام ها، کارها، عمل ها، جمع واژۀ قدم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اقدام
تصویر اقدام
پیش رفتن در کاری، به کاری دست زدن، پا پیش گذاشتن در امری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مادام
تصویر مادام
تا وقتی که، تا زمانیکه بی بی، خانم، بانو، خاتون، بیگم، بانو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقدار
تصویر مقدار
اندازه، اندازه چیزی، قدر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقداح
تصویر مقداح
آتشزنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقدام
تصویر اقدام
((اَ))
جمع قدم، گام ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اقدام
تصویر اقدام
((اِ))
دست به کاری زدن، دلیری کردن، دلیری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مادام
تصویر مادام
تا وقتی که، تا زمانی که
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مادام
تصویر مادام
خانم، بانو، در خطاب به بانوان شوهردار غیر مسلمان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مقدار
تصویر مقدار
((مِ))
اندازه، پاره ای از چیزی، جمع مقادیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مقدار
تصویر مقدار
Magnitude
دیکشنری فارسی به انگلیسی