- مقتدر
- توانا، قادر
معنی مقتدر - جستجوی لغت در جدول جو
- مقتدر ((مُ تَ دِ))
- قادر، توانا
- مقتدر
- دارای قدرت، توانا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اقتدا کننده، پیروی کننده
کسی که مردم از او پیروی کنند، پیشوا
آب خورده سیراب: زمین
پیروی کننده، اقتدا کننده
پیشرو، اسوه، پیشوا
تقدیر کننده، خدای تعالی
آنچه تقدیر شده، نصیب، قسمت، سرنوشت
تقدیر شده، اندازه گرفته شده
جمع مقتدر درحالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)