جدول جو
جدول جو

معنی مقتدر - جستجوی لغت در جدول جو

مقتدر
توانا، قادر
تصویری از مقتدر
تصویر مقتدر
فرهنگ لغت هوشیار
مقتدر
((مُ تَ دِ))
قادر، توانا
تصویری از مقتدر
تصویر مقتدر
فرهنگ فارسی معین
مقتدر
دارای قدرت، توانا
تصویری از مقتدر
تصویر مقتدر
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مقتدی
تصویر مقتدی
اقتدا کننده، پیروی کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مقتدا
تصویر مقتدا
کسی که مردم از او پیروی کنند، پیشوا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معتدر
تصویر معتدر
آب خورده سیراب: زمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقتدی
تصویر مقتدی
پیروی کننده، اقتدا کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقتدا
تصویر مقتدا
پیشرو، اسوه، پیشوا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقتدی
تصویر مقتدی
((مُ تَ))
پیروی کننده، کسی که پشت سر امام جماعت نماز خواند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مقتدا
تصویر مقتدا
((مُ تَ))
پیشوا، کسی که مردم از او پیروی کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مقدر
تصویر مقدر
تقدیر کننده، خدای تعالی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مقدر
تصویر مقدر
آنچه تقدیر شده، نصیب، قسمت، سرنوشت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مقدر
تصویر مقدر
تقدیر شده، اندازه گرفته شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقدر
تصویر مقدر
((مُ قَ دِّ))
تقدیر کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مقدر
تصویر مقدر
((مُ قَ دَّ))
تقدیر شده، مقرر شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مقتدرین
تصویر مقتدرین
جمع مقتدر درحالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار