- مقاومت
- پایداری، ایستادگی، ایستاده گری
معنی مقاومت - جستجوی لغت در جدول جو
- مقاومت
- ایستادگی کردن، با کسی در امری برابری کردن، ضدیت کردن
- مقاومت
- ایستادگی و برابری و مقابلی، پایداری
- مقاومت ((مُ وِ مَ))
- ایستادگی کردن، پایداری نمودن، ایستادگی، پایداری، دوام، استحکام
- مقاومت
- Resistance
- مقاومت
- resistência
- مقاومت
- сопротивление
- مقاومت
- weerstand
- مقاومت
- Widerstand
- مقاومت
- resistencia
- مقاومت
- résistance
- مقاومت
- resistenza
- مقاومت
- प्रतिरोध
- مقاومت
- প্রতিরোধ
- مقاومت
- perlawanan
- مقاومت
- התנגדות
- مقاومت
- upinzani
- مقاومت
- ความต้านทาน
- مقاومت
- مقاومةٌ
- مقاومت
- مزاحمت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پیوسته در کاری بودن، دوام دادن، ادامه دادن، پایداری و ثبات در کاری
ثبات، پایداری، ادامه
بها کردن متاع
مقاومت در فارسی پتوکی پترانی ایستادگی پایداری ایستایی
جمع مقاومه، پتوکی ها، پترانی ها، ایستادگی ها
گفت و شنید کردن با کسی، قول و قرار گذاشتن، گفت و شنید، قرار داد قول نامه: (ختم مقاوله چاه آرتزین (بزمان ناصر الدین شاه)،) (الماثر و الاثار. 114)
چیزی را با هم تقسیم کردن و هر یک بهره خود را برداشتن چیزی را بایکدیگر بخش کردن، تشخص مقدار مالیات دیوان بوسیله تعیین سهم معینی از محصول