پدرحیی است از تمیم و او را بدین جهت چنین لقبی دادند که وی از سوگندی که میان قوم او بود برگشت. (از منتهی الارب). حارث بن عمرو بن کعب بن سعد بن زید مناه را گویند. (امتاع الاسماع ص 509). و رجوع به مدخل قبل شود
پدرحیی است از تمیم و او را بدین جهت چنین لقبی دادند که وی از سوگندی که میان قوم او بود برگشت. (از منتهی الارب). حارث بن عمرو بن کعب بن سعد بن زید مناه را گویند. (امتاع الاسماع ص 509). و رجوع به مدخل قبل شود
جمع واژۀ مقعد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). جمع واژۀ مقعد و مقعده. (ناظم الاطباء). جاهای نشستن. (غیاث) (آنندراج) ، جاهای قرار گرفتن: رکیک تر سخنی از او محکم و متین نماید و در مقاعدسمع قبول نشیند. (مرزبان نامه). و رجوع به مقعد شود، ترکوا مقاعدهم، مراکز خویش را ترک کردند و این از باب مجاز است. (از ذیل اقرب الموارد)
جَمعِ واژۀ مَقعَد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). جَمعِ واژۀ مقعد و مقعده. (ناظم الاطباء). جاهای نشستن. (غیاث) (آنندراج) ، جاهای قرار گرفتن: رکیک تر سخنی از او محکم و متین نماید و در مقاعدسمع قبول نشیند. (مرزبان نامه). و رجوع به مقعد شود، ترکوا مقاعدهم، مراکز خویش را ترک کردند و این از باب مجاز است. (از ذیل اقرب الموارد)
حافظ و نگهبان، از وحش و طیر آنچه از پس پشت درآید. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) ، نشیننده با کسی. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مقاعده شود
حافظ و نگهبان، از وحش و طیر آنچه از پس پشت درآید. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) ، نشیننده با کسی. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مُقاعَده شود
مرد درآمده پشت برآمده سینه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، برگشته و پشت داده. (ناظم الاطباء) ، باز پس شونده از کاری و سپس ماننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تقاعس شود
مرد درآمده پشت برآمده سینه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، برگشته و پشت داده. (ناظم الاطباء) ، باز پس شونده از کاری و سپس ماننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تقاعس شود
باز پس شدن از کاری. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). باز پس شدن از کاری و اقدام نکردن به آن. (از اقرب الموارد) ، دیری کردن، سپس ماندن. خویشتن را کشیدن از کاری. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، سر باز زدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، برطرف نشدن شب از درازی. (از اقرب الموارد) :تقاعس حتی قلت لیس بمنقض. (نابغه از اقرب الموارد) ، خود را همانند اقعس نمودن، پایداری و امتناع و سرفرود نیاوردن، بیرون دادن مرد سینۀ خود را. (از اقرب الموارد)
باز پس شدن از کاری. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). باز پس شدن از کاری و اقدام نکردن به آن. (از اقرب الموارد) ، دیری کردن، سپس ماندن. خویشتن را کشیدن از کاری. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، سر باز زدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، برطرف نشدن شب از درازی. (از اقرب الموارد) :تقاعس حتی قلت لیس بمنقض. (نابغه از اقرب الموارد) ، خود را همانند اقعس نمودن، پایداری و امتناع و سرفرود نیاوردن، بیرون دادن مرد سینۀ خود را. (از اقرب الموارد)
ابن اباض المقاعسی المری التمیمی. از بنی مره بن عبید بن مقاعس و رئیس فرقۀ اباضیه و معاصر معاویه بود. و تا اواخر خلافت عبدالملک بن مروان میزیست. شماخی او را از تابعیان داند و گوید: وی عبدالملک بن مروان را اندرز میداد. در مورد تاریخ تولد و وفات او اختلاف است، برخی گویند وی ازابناء نیمۀ دوم سدۀ اول هجرت بعد از جابر بن یزید است و برخی گویند: نشأت وی در زمان معاویه بن ابی سفیان است و تا زمان عبدالملک بن مروان میزیست. و برخی وفات او را 130 هجری قمری نوشته اند. (از الاعلام زرکلی)
ابن اباض المقاعسی المری التمیمی. از بنی مره بن عبید بن مقاعس و رئیس فرقۀ اباضیه و معاصر معاویه بود. و تا اواخر خلافت عبدالملک بن مروان میزیست. شماخی او را از تابعیان داند و گوید: وی عبدالملک بن مروان را اندرز میداد. در مورد تاریخ تولد و وفات او اختلاف است، برخی گویند وی ازابناء نیمۀ دوم سدۀ اول هجرت بعد از جابر بن یزید است و برخی گویند: نشأت وی در زمان معاویه بن ابی سفیان است و تا زمان عبدالملک بن مروان میزیست. و برخی وفات او را 130 هجری قمری نوشته اند. (از الاعلام زرکلی)