- مقاصات
- دور شدن از کسی، دوری
معنی مقاصات - جستجوی لغت در جدول جو
- مقاصات ((مُ))
- دور شدن از کسی، دوری
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سروران
گفتارها
کسانی که دارای مشاغل بالای دولتی هستند، در علوم ادبی عنوان عمومی کتاب هایی شامل حکایات و مقامه ها مثلاً مقامات حمیدی، جمع مقام، در تصوف مقام، کارهای سترگ و ستوده
رنج کشیدن، سختی کشیدن، به رنج و تعب افتادن
جداکردن چیزی از دیگری، تصفیه حساب کردن
مناصب، مشاغل عالی و خطیر مانند وزارت و
جمع مقاله، گفت ها سخن ها گپ ها نوشته ها جمع مقاله
مقاصات در فارسی دوری
رنج کشیدن
ماهیان دهان گرد دهان گردان
سزا، شکنجه، پادافره
برابری
جمع تقلص
باشگیان باشه ای ها تیره ای از مرغان
با هم برابر بودن، برابری
جزا دادن، پاداش دادن، کیفر
فخر کردن، نازیدن به کسی یا چیزی
از کسی دفاع کردن، پشتیبانی کردن
جمع واژۀ مسافت، فاصلۀ بین دو مکان
مدارا کردن با دشمن، پنهان ساختن دشمنی
رعایت یکدیگر کردن، نگه داشتن و حفظ کردن چیزی، جریان امری را در نظر گرفتن
با هم رفتن، هم قدم شدن، با یکدیگر برابری کردن، با یکدیگر سخن گفتن
اهتمام، توجه، اعتنا، در امری فکر و اندیشه کردن
آب دهان، آب لزج که از دهان انسان یا حیوان خارج می شود، آب دهن، بزاق، تف، تفو، خیو، خدو، بفج
جمع واژۀ قاصر، کوتاه، نارسا، عاجز، قصور کننده، کوتاهی کننده
مشابه کسی یا چیزی شدن، حکایت کردن، تقلید کردن، بازگفتن
جمع عقار، دستکرد ها متاع سرای اثاث خانه، آب و زمین ملک ضیعه جمع عقارات
جمع قاصره، کوتاهی کنندگان مونث قاصر، زنی که جز شوهر خود بدیگری چشم ندارد، جمع قاسرات
جمع قماش، پارچه ها مانه ها کالاها خنزر پنزرها جمع قماش کالا مال التجاره: در کاروان میان انبوهی فرود آی و قماشات جای انبوه بنه
جمع لقاطه، خنزر پنزر خرده ریزها جمع محمولاتی که با ایشان بود بکلی بر گرفت و باقی لقاطات قوم و بقایای سیف بگریختند
آشکار کردن، ظاهر کردن دشمنی، ظهور