ج مقرب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). جمع واژۀ مقرب به معنی زن یا اسب و گوسپند نزدیک زاییدن رسیده. (آنندراج). و رجوع به مقرب شود، جمع واژۀ مقربه. (ناظم الاطباء). رجوع به مقربه شود
ج ِمُقرِب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). جَمعِ واژۀ مقرب به معنی زن یا اسب و گوسپند نزدیک زاییدن رسیده. (آنندراج). و رجوع به مقرب شود، جَمعِ واژۀ مقربه. (ناظم الاطباء). رجوع به مَقْرَبَه شود
نزدیک، مقابل دور، دارای فاصلۀ کم مکانی یا زمانی مثلاً راه نزدیک، لحظهٴ نزدیک، جمع نزدیکان، دارای رابطه در دوستی یا خویشاوندی مثلاً او از دوستان نزدیک من بود، دارای شباهت تقریبی، دارای اختلاف جزئی مثلاً شکل ها نزدیک به هم بود، مقابل دور، مکانی با فاصلۀ کم مثلاً از نزدیک آمده ام، در مکانی با فاصلۀ کم مثلاً او نزدیک ایستاده بود
نزدیک، مقابلِ دور، دارای فاصلۀ کم مکانی یا زمانی مثلاً راه نزدیک، لحظهٴ نزدیک، جمعِ نزدیکان، دارای رابطه در دوستی یا خویشاوندی مثلاً او از دوستان نزدیک من بود، دارای شباهت تقریبی، دارای اختلاف جزئی مثلاً شکل ها نزدیک به هم بود، مقابلِ دور، مکانی با فاصلۀ کم مثلاً از نزدیک آمده ام، در مکانی با فاصلۀ کم مثلاً او نزدیک ایستاده بود
هر چیز میانه در جید و هیچکاره، گویند: شی ٔ مقارب و دین مقارب، ای متوسط. (منتهی الارب). هر چیز میانه در خوبی و بدی، هر چیز ارزان. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، آنکه میانه روی کند در کارها. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (ازاقرب الموارد) ، ثوب مقارب، جامۀ غیرجید، نزدیک. (ناظم الاطباء) : چون ماو شما مقارب یکدگریم به زآن نبود که پردۀ هم ندریم. سعدی (کلیات چ مصفا ص 847)
هر چیز میانه در جید و هیچکاره، گویند: شی ٔ مقارب و دین مقارب، ای متوسط. (منتهی الارب). هر چیز میانه در خوبی و بدی، هر چیز ارزان. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، آنکه میانه روی کند در کارها. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (ازاقرب الموارد) ، ثوب مقارب، جامۀ غیرجید، نزدیک. (ناظم الاطباء) : چون ماو شما مقارب یکدگریم به زآن نبود که پردۀ هم ندریم. سعدی (کلیات چ مصفا ص 847)
از ’ق ر ی’، جمع واژۀ مقری ̍ و مقراه. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و رجوع به مقری و مقراهشود، دیگها. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). دیگها، و در قاموس:قبور، و این تصحیف ’قدور’ است. (از محیط المحیط) از ’ق ر و’، سرهای پشته. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
از ’ق ر ی’، جَمعِ واژۀ مِقری ̍ و مِقراه. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و رجوع به مقری و مقراهشود، دیگها. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). دیگها، و در قاموس:قبور، و این تصحیف ’قدور’ است. (از محیط المحیط) از ’ق ر و’، سرهای پشته. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
جمع مخراق، فوته های پیچیده، کار بران سر انجام دهندگان، جوانمردان، دهشمندان، نیک بالایان، گاوان جمع مخراق. سخاوتمندان اشخاص سخی جوانمردان، مردان نیکو اندام، اشخاص کاربر، آنچه کودکان با آن بازی کنند، گاوان دشتی
جمع مخراق، فوته های پیچیده، کار بران سر انجام دهندگان، جوانمردان، دهشمندان، نیک بالایان، گاوان جمع مخراق. سخاوتمندان اشخاص سخی جوانمردان، مردان نیکو اندام، اشخاص کاربر، آنچه کودکان با آن بازی کنند، گاوان دشتی