روزه گشاینده. (مهذب الاسماء). افطارکننده. روزه گشاینده. ج، مفاطیر. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج). افطارکننده. ج، مفاطیر، که برخلاف قیاس است و گویند: قوم مفاطیر. (از اقرب الموارد) ، روزه شکن. آنچه روزه را بشکند. امری که روزه را باطل کند. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مفطره و مفطرات شود
روزه گشاینده. (مهذب الاسماء). افطارکننده. روزه گشاینده. ج، مفاطیر. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج). افطارکننده. ج، مفاطیر، که برخلاف قیاس است و گویند: قوم مفاطیر. (از اقرب الموارد) ، روزه شکن. آنچه روزه را بشکند. امری که روزه را باطل کند. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مفطره و مفطرات شود
استاره (مسطر فولادی و چوب جدول کشان را گویند) سمیره نما نویسنده، سمیره دار (سمیره خطی باشد که بکشند) صفحه مقوایی که برآن بجای سطرها ریسمان دوخته است و کاتبان آنرا زیر ورق گذارند و روی هر سطر ریسمان دست کشند تا جای آن بر کاغذ بماند وبر آن جا سطری نویسند، خط کش: روز و شب را به مسطر انصاف استوا داده چون خط جدول. (ابوالفرج رونی) نوشته شده، خط کشی شده (کاغذ و غیره) : بصد گونه نگار آراسته باغ بنقش وشی و نقش مسطر. (دقیقی)
استاره (مسطر فولادی و چوب جدول کشان را گویند) سمیره نما نویسنده، سمیره دار (سمیره خطی باشد که بکشند) صفحه مقوایی که برآن بجای سطرها ریسمان دوخته است و کاتبان آنرا زیر ورق گذارند و روی هر سطر ریسمان دست کشند تا جای آن بر کاغذ بماند وبر آن جا سطری نویسند، خط کش: روز و شب را به مسطر انصاف استوا داده چون خط جدول. (ابوالفرج رونی) نوشته شده، خط کشی شده (کاغذ و غیره) : بصد گونه نگار آراسته باغ بنقش وشی و نقش مسطر. (دقیقی)