- مفطر
- افطار کننده، روزه خوار، روزه شکننده
معنی مفطر - جستجوی لغت در جدول جو
- مفطر
- روزه خور، روزه بر افطار کننده روزه خورنده، آنچه روزه را باطل کند، جمع مفاطیر
- مفطر ((مُ طِ))
- روزه گشاینده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مفطره در فارسی مونث مفطر روزه بر غار چزا مونث مفطر، جمع مفطرات
گزارنده
خوشبو، بویا
شکافته شدن
خلق شده، سرشته شده
نوشته شده، خط کشی شده
فکر کننده، اندیشه کننده
تقطیر شده، قطره قطره چکیده
بیچاره، ناچار، گرفتار، تنگدست
ادویه دان، ظرفی که ادویۀ مطبخ در آن جای دارد
جای فخر کردن و نازیدن، محل افتخار، آنچه به آن فخر کنند
کسی که معنی سخنی را بیان کند، کسی که مطلبی را شرح وبسط می دهد، تفسیر کننده
بارانی روز بارانی
استاره (مسطر فولادی و چوب جدول کشان را گویند) سمیره نما نویسنده، سمیره دار (سمیره خطی باشد که بکشند) صفحه مقوایی که برآن بجای سطرها ریسمان دوخته است و کاتبان آنرا زیر ورق گذارند و روی هر سطر ریسمان دست کشند تا جای آن بر کاغذ بماند وبر آن جا سطری نویسند، خط کش: روز و شب را به مسطر انصاف استوا داده چون خط جدول. (ابوالفرج رونی) نوشته شده، خط کشی شده (کاغذ و غیره) : بصد گونه نگار آراسته باغ بنقش وشی و نقش مسطر. (دقیقی)
حاجتمند، تنگدست، بیچاره
عطر آمیز، خوشبو
بیان و تفسیر کننده، شرح نماینده، تاویل کننده، بیان کننده، شارح، مبین
از حد درگذرنده، افراط کننده
فخر و نازش، نازیدن به چیزی
فکر کننده، اندیشه نماینده
آفریده خلق شده آفریده شده
قطره قطره، چکانیده شده
بارانی