جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مفکر

مفکر

مفکر
اندیشه نماینده. (آنندراج). فکرکننده. (غیاث). آنکه اندیشه می نماید. (ناظم الاطباء). اندیشه کننده. اندیشنده:
ز اندیشه غمی گشت مرا جان به تفکر
پرسنده شد این نفس مفکر ز مفکر.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا

مفکر

مفکر
اندیشیده شده. آنچه موضوع اندیشه واقعشود. چیزی که درباره آن اندیشیده شود:
ز اندیشه غمی گشت مرا جان به تفکر
پرسنده شد این نفس مفکر ز مفکر.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا

ذفکر

ذفکر
تخم کرفس کوهی فطراسالیون بطراسالیون. تخم بویانک (بویانک کرفس در عبری)
فرهنگ لغت هوشیار