خرمای کوفته از خستۀ پاک کرده در شیر تر نهاده، یا عام است. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). مرضّه، وسیله ای که بدان نیمکوب کنند و خرد نمایند. (از اقرب الموارد). آنچه بدان خرمن نرم کنند. ج، مراض ّ. (مهذب الاسماء)
خرمای کوفته از خستۀ پاک کرده در شیر تر نهاده، یا عام است. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). مُرِضَّه، وسیله ای که بدان نیمکوب کنند و خرد نمایند. (از اقرب الموارد). آنچه بدان خرمن نرم کنند. ج، مراض ّ. (مهذب الاسماء)
یک خوردنی یا نوشیدنی که خوردن یانوشیدن آن عرق آرد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، شیر بریدۀ زرد آب جدا شده از وی. (منتهی الارب). لبن خاثر. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، دوغ شیر بردوشیده. (مهذب الاسماء) ، خرمای کوفتۀ از خستۀ پاک کرده در شیر تر نهاده، یا عام است. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). مرضّه
یک خوردنی یا نوشیدنی که خوردن یانوشیدن آن عرق آرد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، شیر بریدۀ زرد آب جدا شده از وی. (منتهی الارب). لبن خاثر. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، دوغ شیر بردوشیده. (مهذب الاسماء) ، خرمای کوفتۀ از خستۀ پاک کرده در شیر تر نهاده، یا عام است. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). مِرضّه
ارض معضه، کثیر العض. (مهذب الاسماء). زمینی که در آن عض فراوان باشد. (ناظم الاطباء). یقال مکان معض و ارض معضه. (محیط المحیط). و رجوع به معض ّ و عض شود
ارض معضه، کثیر العض. (مهذب الاسماء). زمینی که در آن عض فراوان باشد. (ناظم الاطباء). یقال مکان معض و ارض معضه. (محیط المحیط). و رجوع به مُعِض ّ و عض شود