ارض مضله، زمین که راه گم شود در آن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). جای گمراهی و زمین که در او راه گم شود. (آنندراج). جای ضلالت و گمراهی. (غیاث)
ارض مضله، زمین که راه گم شود در آن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). جای گمراهی و زمین که در او راه گم شود. (آنندراج). جای ضلالت و گمراهی. (غیاث)
آن زن که چون شویش به خود خواند بهانه آرد. (مهذب الاسماء). زنی که به بهانۀ حیض شوی را از خود بازدارد وقت نشاطش و گردن کشی کند و حیله انگیزد. (منتهی الارب). زنی که چون شوی خواهد با وی بغل خوابی کند به بهانۀ حیض او را از خود دور کند وگردن کشی نماید. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
آن زن که چون شویش به خود خواند بهانه آرد. (مهذب الاسماء). زنی که به بهانۀ حیض شوی را از خود بازدارد وقت نشاطش و گردن کشی کند و حیله انگیزد. (منتهی الارب). زنی که چون شوی خواهد با وی بغل خوابی کند به بهانۀ حیض او را از خود دور کند وگردن کشی نماید. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
امراءه مفضاه، زن که پیش و پس او یکی گردیده باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از ذیل اقرب الموارد). زن که راه گذار کودک و حدث وی یکی شده. هریت. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
امراءه مفضاه، زن که پیش و پس او یکی گردیده باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از ذیل اقرب الموارد). زن که راه گذار کودک و حدث وی یکی شده. هَریت. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
از غلات خطابیه اصحاب مفضل صیرفی هستند. معتقد به الوهیت امام جعفر صادق که چون امام از ابوالخطاب تبری جست ایشان نیز با خطابیه مخالف شدند. (خاندان نوبختی ص 264). و رجوع به ترجمه الفرق بین الفرق ص 258 شود از فرق موسویه. اصحاب مفضل بن عمر جعفی کوفی. و رجوع به خاندان نوبختی تألیف عباس اقبال ص 264 و الملل و النحل شهرستانی چ مصر ج 1 ص 275 و ترجمه فارسی آن ص 182 و مفضل بن عمر شود
از غلات خطابیه اصحاب مفضل صیرفی هستند. معتقد به الوهیت امام جعفر صادق که چون امام از ابوالخطاب تبری جست ایشان نیز با خطابیه مخالف شدند. (خاندان نوبختی ص 264). و رجوع به ترجمه الفرق بین الفرق ص 258 شود از فرق موسویه. اصحاب مفضل بن عمر جعفی کوفی. و رجوع به خاندان نوبختی تألیف عباس اقبال ص 264 و الملل و النحل شهرستانی چ مصر ج 1 ص 275 و ترجمه فارسی آن ص 182 و مفضل بن عمر شود
با یکدیگر نبرد کردن به فضل. (تاج المصادر بیهقی) (دهار). تفاخر کردن در فضل. (از اقرب الموارد). فضال. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به فضال شود، به فضل یکی بر دیگری حکم کردن. (از اقرب الموارد)
با یکدیگر نبرد کردن به فضل. (تاج المصادر بیهقی) (دهار). تفاخر کردن در فضل. (از اقرب الموارد). فِضال. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به فضال شود، به فضل یکی بر دیگری حکم کردن. (از اقرب الموارد)
مسئلۀ مشکل و دشوار و منه قول عمر اعوذ باﷲ من کل معضله لیس لها ابوالحسن، یرید علیا علیه السلام. ج، معضلات. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). مسئلۀ دشوار و فروبسته که راه حل آن معلوم نباشد. (از اقرب الموارد). تأنیث معضل، کاری سخت. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به معضلات شود
مسئلۀ مشکل و دشوار و منه قول عمر اعوذ باﷲ من کل معضله لیس لها ابوالحسن، یرید علیا علیه السلام. ج، معضلات. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). مسئلۀ دشوار و فروبسته که راه حل آن معلوم نباشد. (از اقرب الموارد). تأنیث معضل، کاری سخت. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به معضلات شود