تهی. خالی. (از ناظم الاطباء). - مستثنای مفرغ، (اصطلاح نحو) در اصطلاح نحویان آن است که مستثنی منه در کلام مذکور نباشد و فقط مستثنی ذکر شده باشد، مانند: ماجائنی الا زید، ای ماجائنی احد الا زید. (از کشاف اصطلاحات الفنون). مقابل مستثنای تام است و آن چنان است که مستثنی منه در جمله مذکور نباشد در این صورت اعرابی را که مقتضی ماقبل ’الا’ است بدان می دهیم، یعنی فرض می کنیم که الا وجود ندارد و آن بعد از نفی و شبه آن واقع شود، مانند مافعلوه الا قلیل. و مانندلایتبع الا الهدی. (فرهنگ علوم نقلی تألیف سجادی) ، درهم مفرغ و مفرغ، درهم در قالب ریخته شده نه مضروب. (از اقرب الموارد)
تهی. خالی. (از ناظم الاطباء). - مستثنای مفرغ، (اصطلاح نحو) در اصطلاح نحویان آن است که مستثنی منه در کلام مذکور نباشد و فقط مستثنی ذکر شده باشد، مانند: ماجائنی الا زید، ای ماجائنی احد الا زید. (از کشاف اصطلاحات الفنون). مقابل مستثنای تام است و آن چنان است که مستثنی منه در جمله مذکور نباشد در این صورت اعرابی را که مقتضی ماقبل ’الا’ است بدان می دهیم، یعنی فرض می کنیم که الا وجود ندارد و آن بعد از نفی و شبه آن واقع شود، مانند مافعلوه الا قلیل. و مانندلایتبع الا الهدی. (فرهنگ علوم نقلی تألیف سجادی) ، درهم مفرغ و مُفرَغ، درهم در قالب ریخته شده نه مضروب. (از اقرب الموارد)
فلزی مرکب از مس و قلعی یا روی که مجسمه ها و بخاریها و پایۀ چراغها و امثال آن ریزند. هفت جوش. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آلیاژی است از مس و قلع که با آن ابزارهای مختلف و مجسمه تهیه می کنند. مفرغ قدیمی ترین آلیاژی است که بشر آن را شناخته و تهیه کرده است، زیرا در معادن مس معمولاً فلز مس بطور طبیعی با قلع بصورت یک آلیاژ طبیعی وجود دارد از این رو معمولاً نخستین ابزارهای مصنوعی فلزی که در قدیم توسط بشر ساخته شده غالباً از مفرغ است. - عصرمفرغ، دومین قسمت از عصر فلزات است که پس از دورۀ مس در تقسیم بندی زمین شناسی قرار می گیرد. این تقسیم بندی بدان جهت است که مصنوعات فلزی این دوره از زندگی بشر بیشتر ترکیبی از مس و قلع است بطوری که کاوشهای دیرین شناسی نشان داده ساکنان نجد ایران از پنج هزار سال پیش از میلاد نیز آلیاژ مفرغ را می شناخته اند و از آن برای ساختن مصنوعات فلزی خود استفاده می کرده اند و مصنوعات مفرغی نیز که در سایر نقاط دنیا ضمن حفاریها به دست آمده قدیمتر از این تاریخ نیست. بنابراین می توانیم شروع دورۀ مفرغ را از پنج هزار سال قبل از میلاد مسیح - که شروع دورۀ آهن است - بدانیم. و رجوع به ترجمه تاریخ آلبرماله، تاریخ ملل شرق و یونان ص 9 و 10 و تاریخ ایران باستان ج 1 ص 5 و 6 شود
فلزی مرکب از مس و قلعی یا روی که مجسمه ها و بخاریها و پایۀ چراغها و امثال آن ریزند. هفت جوش. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آلیاژی است از مس و قلع که با آن ابزارهای مختلف و مجسمه تهیه می کنند. مفرغ قدیمی ترین آلیاژی است که بشر آن را شناخته و تهیه کرده است، زیرا در معادن مس معمولاً فلز مس بطور طبیعی با قلع بصورت یک آلیاژ طبیعی وجود دارد از این رو معمولاً نخستین ابزارهای مصنوعی فلزی که در قدیم توسط بشر ساخته شده غالباً از مفرغ است. - عصرمفرغ، دومین قسمت از عصر فلزات است که پس از دورۀ مس در تقسیم بندی زمین شناسی قرار می گیرد. این تقسیم بندی بدان جهت است که مصنوعات فلزی این دوره از زندگی بشر بیشتر ترکیبی از مس و قلع است بطوری که کاوشهای دیرین شناسی نشان داده ساکنان نجد ایران از پنج هزار سال پیش از میلاد نیز آلیاژ مفرغ را می شناخته اند و از آن برای ساختن مصنوعات فلزی خود استفاده می کرده اند و مصنوعات مفرغی نیز که در سایر نقاط دنیا ضمن حفاریها به دست آمده قدیمتر از این تاریخ نیست. بنابراین می توانیم شروع دورۀ مفرغ را از پنج هزار سال قبل از میلاد مسیح - که شروع دورۀ آهن است - بدانیم. و رجوع به ترجمه تاریخ آلبرماله، تاریخ ملل شرق و یونان ص 9 و 10 و تاریخ ایران باستان ج 1 ص 5 و 6 شود
اندوه زدای آنکه یاآنچه که اندوه را از دل دور کند: (و سخن گفتم اندرو با حکماء دینی... و با حکماء فلسفی و فضلا منطقی ببرهانهای عقلی و مقدمات منتج و مفرج) (جامع الحکمتین. 18)
اندوه زدای آنکه یاآنچه که اندوه را از دل دور کند: (و سخن گفتم اندرو با حکماء دینی... و با حکماء فلسفی و فضلا منطقی ببرهانهای عقلی و مقدمات منتج و مفرج) (جامع الحکمتین. 18)
فارسی گشته کلمه ای که از زبان دیگر بفارسی آورده شده پارسی گردانیده: (برشکال مفرس برسکال است) (غیاث: برشکال)، توضیح این لفظ عربی نیست بلکه بشکل عربی مانند معرب ساخته شده و مفرس در عربی بمعنی آنچه برای دریدن نزد حیوان درنده گذاشته میشود ب میباشد
فارسی گشته کلمه ای که از زبان دیگر بفارسی آورده شده پارسی گردانیده: (برشکال مفرس برسکال است) (غیاث: برشکال)، توضیح این لفظ عربی نیست بلکه بشکل عربی مانند معرب ساخته شده و مفرس در عربی بمعنی آنچه برای دریدن نزد حیوان درنده گذاشته میشود ب میباشد