- مفرح
- دلگشا، شادی بخش
معنی مفرح - جستجوی لغت در جدول جو
- مفرح
- فرح آور، شاد کننده، شادی بخش، در طب قدیم داروی مقوی قلب
- مفرح
- شادمانی آورنده، هر چیزی که شادمانی آورد و فرح بخشد و خوشحالی دهد
- مفرح ((مُ فَ رِّ))
- شادی آور، فرح بخش
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث مفرح: (ادویه مفرحه)
یگانه، تکین، تکتا
آنکه اندوه را از دل دور کند
تصریح شده، روشن و آشکار شده
پراکنده کننده، جدایی اندازنده
ویژگی فلزی که در قالب ریخته شده
آزار دهنده، اذیت کننده، به رنج اندازنده
پراکنده، متفرق، پریشان، منتشر، پاشیده شده
طرح شده، موردبحث قرار گرفته، محل طرح کردن، محل انداختن، جای افکندن
جایی که راه منشعب گردد و راه دیگر از آن جدا شود
خطی که از شانه زدن و دو قسمت کردن موها در وسط سر پیدا شود
خطی که از شانه زدن و دو قسمت کردن موها در وسط سر پیدا شود
اذیت کننده برنج در افکننده: علم الله که چو چشم برین لقای مروح زدم از درد های مبرح بیاسودم و در کنج این وحشت خانه انده سرای برواء کریم تو مستانس شدم
بسیار زخمی کرده شده، نقش بریدگی بر کنار پارچه
چراگاه، غوشخان لشتخانه (تماشاخانه) شانه شانه زلف چراگاه، تماشاخانه آلتی که بوسیله آن موها را منظم و مرتب کنند شانه، جمع مسارح
بیان شده، توضیح داده شده
جای و مقام و محل، جای نهادن چیزی و جای طرح، جایگاه، قرارگاه خاصه، جائی که حیوانات در آن بسر برند جای افکندن
آشکار کرده، آشکار: اما اشتراط نیت در تیمم در نزد ابوحنیفه باین دلیل است که قصد داخل در ماهیت تیمم میباشد زیرا در کلمه فتیمموا و جوب قصد و نیت مصرح است
گشاینده، باز کننده
رسوا کننده
آنکه اصلاح کند چیزی را
پراکنده کننده
آلیاژی است از مس و روی که برنگهای مختلف سرخ و نارنجی که از لحاظ صنعت بهتر از مس خالص و قیمت آنهم ارزانتر است و زودتر از مس ذوب میشود
فرجستک شاخه شده ستاک
از حد درگذرنده، افراط کننده
گستردنی، فرش
فارسی گشته کلمه ای که از زبان دیگر بفارسی آورده شده پارسی گردانیده: (برشکال مفرس برسکال است) (غیاث: برشکال)، توضیح این لفظ عربی نیست بلکه بشکل عربی مانند معرب ساخته شده و مفرس در عربی بمعنی آنچه برای دریدن نزد حیوان درنده گذاشته میشود ب میباشد
تنها، مجرد
اندوه زدای آنکه یاآنچه که اندوه را از دل دور کند: (و سخن گفتم اندرو با حکماء دینی... و با حکماء فلسفی و فضلا منطقی ببرهانهای عقلی و مقدمات منتج و مفرج) (جامع الحکمتین. 18)
رستگار، پیروز رستگار شونده، پیروز شونده، رستگار، پیروز، جمع مفلحین
ریش انگیز خستان تولید جراحت کننده توضیح دوایی را نامند که بقوت حرارت و نفوذ و جذب خود بتحلیل بر دو فانی ساز در طوباتی (را) که میان اجزای جلد است و احداث قرحه نماید مانند: بلادر (مخزن الادویه)