- مفالیج
- جمع مفلوج، لسان غژان لیتکان
معنی مفالیج - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مفلس ها، ندارها، بی چیز ها، تهیدست ها، جمع واژۀ مفلس
جمع مفلس، تهیدستان مستمندان
هر چیز که از سفال سازند سفالی: کوزه سفالین
مقلادها، کلیدها، جمع واژۀ مقلاد
مفتاح ها، کلیدها، جمع واژۀ مفتاح
مملوک ها، بنده ها، برده ها، غلام ها، جمع واژۀ مملوک
مولودها، زاییده شده ها، فرزندها، کنایه از نتیجه ها، تولدها، جمع واژۀ مولود
موالید ثلاثه: کنایه از جماد، نبات و حیوان
موالید سه گانه: کنایه از جماد، نبات و حیوان، موالید ثلاثه
موالید ثلاثه: کنایه از جماد، نبات و حیوان
موالید سه گانه: کنایه از جماد، نبات و حیوان، موالید ثلاثه
فرانسوی آسنی توپالی رنگ آسنی
مونث مثالی یا اشباح مثالیه. بعضی از فلاسفه قایلند که میان مجردات محض و مادیات عالمی است که آنرا عالم اشباح نامند که برزخ میان روحانیات و جسمانیات است و از آن جهت اشباح گویند که دارای مقدار و شکل میباشد و شبح و قشر اجسام اند و چون دارای ماده نمی باشند فوق اجسام اند و مانند صوری هستند که از اشیا در آیینه منعکس میشوند. عالمی را که محل صور مقداریه است عالم اشباح و عالم اشباح مثالیه و اشباح جسمیه نامند
مفلسان، حاجتمندان و نیازمندان
جمع مخلاف، روستا ده ها خره ها جمع مخلاف
جمع مخلب، چنگال ها جمع مخلب
جمع معراج، نردبان ها
جمع مفهوم
جمع مفعول: مفعولها، یکی از اوزان عروضی است
کلیدها، جمع مفاتح
زمان و مکان اقامت
جمع مملوک، بردگان زر خریدان، جمع مملوک: غلامان بندگان، گروهی از غلامان شاهان که بعدها بسلطنت نواحی مختلف رسیدند
زادگان، فرزندان، جمع مولود
ترانه بندگان نوعی شعر و ترانه عربی که موالی (بندگان) برای خداوندان خود میخوانده و در ترجیع آن کلمه} یا موالیا {را تکرار میکرده اند
جمع هملاج، از ریشه پارسی هملاجان ستوران رهرو
مفهوم ها، چیزهایی که به فهم و ادراک درآید، فهمیده شده ها، دانسته شده ها، جمع واژۀ مفهوم
لمس اندام زمینگیر آنکه تمام یا قسمتی از بدن وی سست و بی حرکت شده باشد فالج شده
اظهار فالج بودن کردن بهانه فالج بودن نمودن
منسوب به سفال آنچه از سفال سازند سفالین: کوزه سفالی. یا خانه سفالی. خانه ای که روی آنرا با سفال پوشند
علاج کننده، درمان کننده، چاره کننده
باغ، بوستان، پالیز، پالیزگاه، باشنگان