معنی مفاتیح - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با مفاتیح
مفاتح
- مفاتح
- مُفَتِّح ها، کلیدها، گشاینده ها، بازکننده ها، جمعِ واژۀ مُفَتِّح
فرهنگ فارسی عمید
مفاتح
- مفاتح
- جَمعِ واژۀ مفتاح. (منتهی الارب) (آنندراج). جَمعِ واژۀ مفتاح و مِفتَح. (ناظم الاطباء). جَمعِ واژۀ مفتح. (ترجمان القرآن) (اقرب الموارد). کلیدها: و عنده مفاتح الغیب لایعلمها الا هو... (قرآن 59/6). ورجوع به مفتاح و مفتح شود، جَمعِ واژۀ مَفتَح. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به مفتح شود
لغت نامه دهخدا
صفاتیه
- صفاتیه
- بیفروزه دانان گروهی که خدا را یله (مطلق) و رها از پذیرش هر گونه فروزه ای می دانند
فرهنگ لغت هوشیار