- مغنسیا
- بنگرید به مغن بی اکسید طبیعی منگنز را گویند که سیاه رنگ است و در طبیعت مخلوط با سایر کانیها بسیار فراوان است. در صورتیکه متبلور باشد آن را پیروسوزیت گویند و بلورهایش بشکل منشورهایخاکستری تیره است. و بر اثر حرارت بسهولت اکسیژن را آزاد میکند از این جهت از اکسید کننده های بسیار خوب است و در صنعت درشیشه گری و بلور سازی از آن بعنوان صابون شیشه گری استفاده میکنند از این رو که ذرات کربن را که درشیشه مذاب موجود و موجب سیاه شدن رنگ شیشه است بااکسیژنی که آزاد میکند ترکیب مینماید و سبب روشنی و سفیدی رنگ شیشه میشود مغنیسی مغنسیا سنگ شیشه گران صابون شیشه سنگ سیاه شیشه گران رنگ سیاه مغل مغنیسیا
معنی مغنسیا - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مغنیسا، منیزی کلسینه را گویند که از تکلیس طباشیر فرنگی یعنی کربنات منیزیم حاصل شود، طباشیر فرنگی
بی اکسید طبیعی منگنز را گویند که سیاه رنگ است و در طبیعت مخلوط با سایر کانیها بسیار فراوان است. در صورتیکه متبلور باشد آن را پیروسوزیت گویند و بلورهایش بشکل منشورهایخاکستری تیره است. و بر اثر حرارت بسهولت اکسیژن را آزاد میکند از این جهت از اکسید کننده های بسیار خوب است و در صنعت درشیشه گری و بلور سازی از آن بعنوان صابون شیشه گری استفاده میکنند از این رو که ذرات کربن را که درشیشه مذاب موجود و موجب سیاه شدن رنگ شیشه است بااکسیژنی که آزاد میکند ترکیب مینماید و سبب روشنی و سفیدی رنگ شیشه میشود مغنیسی مغنسیا سنگ شیشه گران صابون شیشه سنگ سیاه شیشه گران رنگ سیاه مغل مغنیسیا
مغنیسیا
مغنیسا
جمع مغنیه، چر گران زن خنیا گران زن
بنگرید به مغن
جمع غنی توانگران بی نیازان مالداران
زن مغنّی، آوازه خوان، مطرب، سرود گوینده
منیّت ها، اجل ها، مرگ ها، جمع واژۀ منیّت
غنی ها، توانگرها، مالدارها، بی نیازها، سرشارها، پر از عناصر مفید، جمع واژۀ غنی
نوعی از جنون است که صاحبش را خصلت درندگان باشد، اکثر غضبناک بودن و قصد ایذای مردم نمودن خاصیت او بود
مغنیه در فارسی مونث مغنی بنگرید به مغنی مونث مغنی زن خواننده و سرود گوینده، جمع . مغنیات مغانی
جمع منیه، مرگ ها مردن ها جمع منیه مرگها اجلها
قمار
منگ، قمار
آنچه سبب فراموشی شود
آوازه خوان، مطرب، سرود گوینده
سرود گوی، مطرب
در گویش شوشتری و مغنا در گویش دری زرتشتیان یزد: پارسی است و بر گرفته از مکنا واژه اوستای مقنعه و مقنع در تازی از این واژه گرفته شده دستار زنان
فراموش شده از یاد رفته از یاد زداینده فراموش شده
فراموش شده
بی نیاز کننده