جدول جو
جدول جو

معنی مغافصهً - جستجوی لغت در جدول جو

مغافصهً(نُ رِ گُ تَ)
ناگهان. ناگهانی. غفلهً. بغتهً. فجاءهً. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : پای از حریم حرمت بیرون نهند و مغافصهً آنچه کنکاج کرده اند به اتمام رسانیده... (جهانگشای جوینی). لشکر با مقامگاهها شده مانند برق از میغ قاصد او شد و مغافصهً او را فروگرفت. (جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 48). اگتای قاآن مواطات کرده با چند شاهزاده همداستان شدند که مغافصهً غدری نمایند. (تاریخ وصاف چ لیدن ص 22). و رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مغافصه
تصویر مغافصه
ناگاه بر کسی درآمدن، بی خبر حمله بردن
فرهنگ فارسی عمید
(طَرْ یَ مَ)
ناگاه گرفتن. (تاج المصادر بیهقی). به ناگاه گرفتن و بر غفلت کسی را آمدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
(نَ کَ دَ)
سخن رویاروئی. (از ناظم الاطباء) : و وقوع تطلیقات منکوحات مواجههً و مشافههً بر زبان راندند. (تاریخ غازانی چ کارل یان ص 54). و مستدعیات خود را بدون واسطه مشافههً عرض و پادشاهان سابق هر گونه خدمتی و رجوعی به ضرابخانه می داشته اند. (تذکره الملوک ص 21). قاعده آن است که هر کس مشافههً از پادشاه شنیده باشد. (تذکره الملوک ص 30)
لغت نامه دهخدا
(طَ طَ قَ)
به ناگاه فروگرفتن. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(کَ بَ سَ)
مغافصه. ناگاه گرفتن. و رجوع به مغافصه و مغافصه شود.
- به مغافصت، بناگهان. ناگهان. غفلهً: مردۀ مردم خوار به مغافصت و مناهزت ناگاه در آن ولایت تازند. (مرزبان نامه)
لغت نامه دهخدا
(عَ سَ)
نبرد کردن به دور انداختن کمیز. یقال: نافصه، ای قال بل و ابول فننظر اینا ابعد بولا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نبرد کردن به دور انداختن بول. (از ذیل اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(فِ صَ)
سختیهای زمانه. (منتهی الارب). الاّزمه من اوازم الدهر. ج، غوافص. (قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا
مغافصه و مغافصت در فارسی: فرنا سگیری (غافلگیری) به ناگاه گرفتن فرنا سگیرانه ناگهانی بنا گاه گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مغافصت
تصویر مغافصت
بناگاه گرفتن: (و مرده مردم خوار بمغافصت و مناهزت ناگاه در آن ولایت تا زند) (مرزبان نامه. تهران چا. 185: 1)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غافصه
تصویر غافصه
سختی سختی زمانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مغافصت
تصویر مغافصت
((مُ فَ صَ))
ناگاه حمله بردن
فرهنگ فارسی معین