- مغافر
- مغفرها، زرهایی که زیر کلاه بر سر می گذاشته اند، کلاه خودها، جمع واژۀ مغفر
معنی مغافر - جستجوی لغت در جدول جو
- مغافر
- جمع مغفر، خود ها زیر خودیها جمع مغفر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گشتار، رهسپار، رهنورد
ناساز، نایکسان، ناسازگار
مخالف، ناجور، دگرگون
سفر کننده، در تصوف رهرو، سالک
مشفرها، لب ها، دهانها، جمع واژۀ مشفر
ناخوشایند، آنچه خوش آیند و دلپسند نباشد
سفر کننده، راهی، رونده، سیاح
جمع مشفر، لفچ های شتران دهان ها به گواژ جمع مشفر: لفجها، دهانها: منطقه فرمان تو از مخنقه چنگال متعدیان مارا نگاه دارد و شکوه اظافر تو مارا در مشافر خون خواران نیفکند
جمع مغاره، از ریشه پارسی مغاک ها دهار ها شکفت ها
ناجور، مخالف
تکاور
نازنده: به تبار، در فارسی: رماننده داوری کننده با دیگری در حسب و نسب، افتخارکننده، رماننده نافر مقابل ملائم: (دوم قوت جنباننده که بتایید او حیوان بجنبد و بدانچه ملائم اوست میل کند و از آنچه منافر اوست بگریزد) (چهارمقاله. 11)
((مُ فِ))
فرهنگ فارسی معین
داوری کننده با دیگری در حسب و نسب، افتخار کننده، در فارسی، رماننده، نافر، مقابل ملائم
زرهی که زیر کلاه خود بر سر می گذاشته اند، کلاه خود
غار، شکاف معمولاً وسیع و عمیق در زیر زمین یا داخل کوه که در اثر انحلال مواد داخلی آن یا حرکات پوستۀ زمین به وجود می آید، گاباره، مغاره، دهار
آمرزنده گناه، آمرزنده و پوشنده گناه
خود، زیر خودی زرهی که زیر کلاهخود بر سر میگذاشته اند، کلاهخود: (فکندم کلاه گلین از سرش چنان کز سر غازیی مغفری) (منوچهری. د. 117)، جمع مغافر
از ریشه پارسی مغ مغوک مغاک دهار دهارش پر از کان زر یکسره (اسدی) شکفت گریستک
آمرزنده، پوشندۀ گناه، بخشایندۀ گناه، از صفات و نام های خداوند، چهلمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۸۵ آیه، حم اولی، مؤمن، طول