معنی مغافر
- مغافر
- مغفرها، زرهایی که زیر کلاه بر سر می گذاشته اند، کلاه خودها، جمع واژۀ مغفر
واژههای مرتبط با مغافر
مغافر
- مغافر
- جمع مغفر، خود ها زیر خودیها جمع مغفر
مغافر
- مغافر
- جَمعِ واژۀ مِغفَر و مِغفَرَه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به مغفر شود
مسافر
- مسافر
- گشتار، رهسپار، رهنورد
مغایر
- مغایر
- ناساز، نایکسان، ناسازگار
مغایر
- مغایر
- مخالف، ناجور، دگرگون
مسافر
- مسافر
- سفر کننده، در تصوف رهرو، سالک
مشافر
- مشافر
- مشفرها، لب ها، دهانها، جمعِ واژۀ مشفر
منافر
- منافر
- ناخوشایند، آنچه خوش آیند و دلپسند نباشد
مسافر
- مسافر
- سفر کننده، راهی، رونده، سیاح
