جدول جو
جدول جو

معنی معین - جستجوی لغت در جدول جو

معین
(پسرانه)
یاریگر، کمک کننده، یاور
تصویری از معین
تصویر معین
فرهنگ نامهای ایرانی
معین
نشان زد
تصویری از معین
تصویر معین
فرهنگ واژه فارسی سره
معین
یاری کننده، یار، مددکار
تصویری از معین
تصویر معین
فرهنگ فارسی عمید
معین
مخصوص و مقرر شده، مشخص، معلوم
تصویری از معین
تصویر معین
فرهنگ فارسی عمید
معین
جاری، روان، آب چشمه که بر روی زمین جاری شود
تصویری از معین
تصویر معین
فرهنگ فارسی عمید
معین
مقرر، مخصوص و مقرر کرده شده، ثابت یاری دهنده، مددکار و یاور
تصویری از معین
تصویر معین
فرهنگ لغت هوشیار
معین
((مَ))
پاک، صاف، جاری
تصویری از معین
تصویر معین
فرهنگ فارسی معین
معین
((مُ))
یاریگر، یاری کننده
تصویری از معین
تصویر معین
فرهنگ فارسی معین
معین
((مُ عَ یَّ))
مشخص گردیده، تعیین شده، معلوم، مقرر
تصویری از معین
تصویر معین
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از معینه
تصویر معینه
معینه در فارسی مونث معین بنگرید به معین مونث معین: (امور معینه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهین
تصویر مهین
(دخترانه)
ماه زیبا رو، مانند ماه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از متین
تصویر متین
(پسرانه)
دارای پختگی، خردمندی و وقار، استوار، محکم، از نامهای خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از متین
تصویر متین
هشیوار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مبین
تصویر مبین
بازگو کننده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مهین
تصویر مهین
مهم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مزین
تصویر مزین
آراسته
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از معنی
تصویر معنی
چم، آرش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از معدن
تصویر معدن
کان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اعین
تصویر اعین
جمع عین، فراخ، چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعین
تصویر تعین
بزرگی و دارائی پیدا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مزین
تصویر مزین
زینت داده شده، آراسته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مبین
تصویر مبین
بیان کننده، آشکار کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مبین
تصویر مبین
آشکار کننده، واضح، روشن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهین
تصویر مهین
بزرگ، بزرگ تر، بزرگ ترین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لعین
تصویر لعین
لعنت شده، نفرین شده، ملعون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مبین
تصویر مبین
بیان کرده شده، آشکار، واضح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مزین
تصویر مزین
زینت دهنده، آراینده، آرایشگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معیت
تصویر معیت
با هم بودن، همراه بودن، همراهی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعین
تصویر تعین
به چشم دیدن چیزی و به یقین پیوستن، لازم و محقق شدن امری یا چیزی، بزرگی و دارایی پیدا کردن، جاه، مقام و بزرگی داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مکین
تصویر مکین
جا گرفته، جای گیر، صاحب پایگاه و منزلت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معیب
تصویر معیب
عیب دار، عیب ناک، معیوب، ناقص، ناراست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متین
تصویر متین
دارای متانت، محکم، ثابت، استوار، پابرجا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معیل
تصویر معیل
مردی که دارای عائلۀ بسیار باشد، عائله دار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معنی
تصویر معنی
مقصود، مفهوم و مضمون کلام، مطلب، موضوع، باطن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معید
تصویر معید
حاذق، باتجربه در امور، کسی که کاری را تکرار کند، آنکه درس را برای شاگردان تکرار کند
فرهنگ فارسی عمید