آبی است که ترسایان فرزند خویش بدان بشویند و نیز کسی را که به دین ترسایی درآید بدان غسل دهند با شرطهایی چند پس ترسا شود. (از التفهیم، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مادۀ قبل و دو مادۀ بعد شود
آبی است که ترسایان فرزند خویش بدان بشویند و نیز کسی را که به دین ترسایی درآید بدان غسل دهند با شرطهایی چند پس ترسا شود. (از التفهیم، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مادۀ قبل و دو مادۀ بعد شود
منسوب به مطلق محمود، منسوب به محمود که نام اجدادی است. (از انساب سمعانی) ، منسوب به محمود غزنوی. رجوع به غزنویان شود، نوعی سکۀ نقره. (از آنندراج). قسمی از مسکوک. (ناظم الاطباء)
منسوب به مطلق محمود، منسوب به محمود که نام اجدادی است. (از انساب سمعانی) ، منسوب به محمود غزنوی. رجوع به غزنویان شود، نوعی سکۀ نقره. (از آنندراج). قسمی از مسکوک. (ناظم الاطباء)
نخستین سر دین مسیحی و باب نصرانیت و آن شستن کودک یا دیگری است با آب به نام اب و ابن و روح القدس. (از اقرب الموارد). ماءالعماد. آب تعمید. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آبی است مر نصاری را که کودکان خود را در آن فروبرند و آن را مانند ختنه دانند و معتقدند که کودکان را پاک کند. (ازمنتهی الارب) (از آنندراج). آب معمودانی. ترسایان. (ناظم الاطباء). و رجوع به مادۀ بعد و دو مادۀ قبل شود، صاحب ’فرائد الدریه’ معمودیه را به معنی تعمید می گیرد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
نخستین سر دین مسیحی و باب نصرانیت و آن شستن کودک یا دیگری است با آب به نام اب و ابن و روح القدس. (از اقرب الموارد). ماءالعماد. آب تعمید. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آبی است مر نصاری را که کودکان خود را در آن فروبرند و آن را مانند ختنه دانند و معتقدند که کودکان را پاک کند. (ازمنتهی الارب) (از آنندراج). آب معمودانی. ترسایان. (ناظم الاطباء). و رجوع به مادۀ بعد و دو مادۀ قبل شود، صاحب ’فرائد الدریه’ معمودیه را به معنی تعمید می گیرد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
معمودیه. رجوع به معمودی و معمودانی و مادۀ قبل شود. - برکۀ معمودیه، آبی که مسیحیان کودکان خود را طی مراسمی خاص در آن غسل دهند: ز آب چشم من ای دوست روی و موی بشوی که این چو برکۀ معمودیه ست و تو ترسا. مسعودسعد. - چشمۀ معمودیه، برکۀ معمودیه: چون صبح صادق بردمد میر مرا او می دهد جامی به دستش برنهد چون چشمۀ معمودیه. منوچهری. و رجوع به ترکیب قبل شود
معمودیه. رجوع به معمودی و معمودانی و مادۀ قبل شود. - برکۀ معمودیه، آبی که مسیحیان کودکان خود را طی مراسمی خاص در آن غسل دهند: ز آب چشم من ای دوست روی و موی بشوی که این چو برکۀ معمودیه ست و تو ترسا. مسعودسعد. - چشمۀ معمودیه، برکۀ معمودیه: چون صبح صادق بردمد میر مرا او می دهد جامی به دستش برنهد چون چشمۀ معمودیه. منوچهری. و رجوع به ترکیب قبل شود
معمودیه در فارسی: سریانی تازی گشته شستاب آبی که برابر آیین ترسایان کودک را در آن فرو می برند. چشمه معمودیه. آبی که مسیحیان کودکان خود را طی مراسمی در آن فرو برده غسل دهند معمودانی ما العماد (در فارسی گاه - مخصوصا بهنگام ضرورت - بتخفیف یاء آید: (چون صبح صادق بردمد میر مرا او میدهد جامی به دستش برنهد چون چشمه معمودیه) (منوچهری. د. چا. 93: 2)
معمودیه در فارسی: سریانی تازی گشته شستاب آبی که برابر آیین ترسایان کودک را در آن فرو می برند. چشمه معمودیه. آبی که مسیحیان کودکان خود را طی مراسمی در آن فرو برده غسل دهند معمودانی ما العماد (در فارسی گاه - مخصوصا بهنگام ضرورت - بتخفیف یاء آید: (چون صبح صادق بردمد میر مرا او میدهد جامی به دستش برنهد چون چشمه معمودیه) (منوچهری. د. چا. 93: 2)