- معقد
- سخن پوشیده و غامض، کلامی که تعقید داشته باشد، گره دار، گره بسته، غلیظ
معنی معقد - جستجوی لغت در جدول جو
- معقد
- مفصل گره بسته، گره دار، سخن پوشیده
- معقد ((مَ ق))
- جای بستن گره، جای بستن پیمان، مفصل
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
باورمند
زیگورات
رستاخیز
بندزبان، ناکس
بسته شدن، استحکام برداری
زمین گیر، برجای مانده، آنکه به واسطۀ بیماری و ناتوانی یا پیری نتواند از جا برخیزد
به شمارآمده، شمرده شده
جایی که گره بسته می شود
عقیده مند، باعقیده، گرونده
گره کرده، بند کرده، بسته شده
محل عبادت، عبادتگاه، پرستشگاه
پناهگاه، جایی که به آن پناه ببرند، جای امن که از ترس دشمن در آنجا پناهنده شوند، پناه جای
عادت داده شده، تربیت شده، ورزیده شده
افروزنده، روشن کننده، درخشنده، درخشان
پس آینده، آنکه درنگ کند و عقب بیندازد
آنچه انسان به آن عقیده دارد، عقیده، اعتقاد
بسته شده، سفت شده، لخته شده مثلاً خون منعقد
حاذق، باتجربه در امور، کسی که کاری را تکرار کند، آنکه درس را برای شاگردان تکرار کند
مکانی که در آن قراری گذاشته شده و امری معهود گردیده
محل بازگشت
جایی که عده ای گرد هم جمع شوند، باشگاه
محل بازگشت
جایی که عده ای گرد هم جمع شوند، باشگاه
زنده شدن دوباره در عالم آخرت، عالم آخرت، جای بازگشت
جای نشستن، نشستنگاه، نشیمنگاه، در علم زیست شناسی دبر، پیزی
خوابگاه، آرامگاه
عهد و پیمان نماینده، معاهده، آنکه با دیگری عهد بسته دارد
برگردیدن، عود، بازگشتن، رد کردن
تراز یاب
پناهگاه
بسته شده، استوار شده پا بر جا شده بسته شده گره بسته، محکم گردیده
پناهگاه سنگر، کوه بلند پناه، محل پناه پناهگاه: او را دین خواند از آنکه معقل دین است و مایه دین، قلعه دژ، کوه مرتفع، جمع معاقل
پشتدار فرزند دار، باز ستاننده پس گیرنده، دیر پرداز سپس آینده، سپس اندازنده درنگنده کسی که عقب - یعنی جانشین - داشته باشد بعبارت دیگر آنکه اولاد دارد معقب و آن کس که فرزند ندارد بلاعقب است. آنکه از پس آید پس آینده، آنکه بعقب اندازد درنگ کننده
بازگرداننده، تکرار کننده
پیمانگاه، باز گشتگاه، نشستنگه، باشگاه محلی که در آن قراری گذاشته شده جای عهد بستن عهد گاه: (اگر چه در خدمت تو هیچ سابقه ای جز آنک در متعارف ارواح به معهد آفرینش رفتست... دیگر چیزی نداریم) (مرزبان نامه 1317 ص 295)، جای رجوع قوم محل بازگشت، محضر مردم مجلس، باشگاه، جمع معاهد