جدول جو
جدول جو

معنی معقل

معقل
پناهگاه، جایی که به آن پناه ببرند، جای امن که از ترس دشمن در آنجا پناهنده شوند، پناه جای
تصویری از معقل
تصویر معقل
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با معقل

معقل

معقل
پناهگاه سنگر، کوه بلند پناه، محل پناه پناهگاه: او را دین خواند از آنکه معقل دین است و مایه دین، قلعه دژ، کوه مرتفع، جمع معاقل
فرهنگ لغت هوشیار

معقل

معقل
شتری که بازو و ساقش به رسنی باهم بسته باشند، مأخوذاز عقال. (غیاث) (آنندراج). و رجوع به تعقیل شود
لغت نامه دهخدا

معقل

معقل
پناه. (مهذب الاسماء) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). پناه جای. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ملجاء وفلان معقل قومه، ای یلتجئون الیه. (اقرب الموارد) : و مردم شهر... با ایشان مقاومت نتوانند کردو ایشان را وزر و موئل و معقل دستگیر نباشد. (تاریخ بیهق ص 15) ، جایی که شتر را بندند، کوه بلند. ج، معاقل. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

معقل

معقل
نام رودی است به عراق که از شهرک مفتح برگیرد. (حدود العالم). نهری است در بصره. (ابن الاثیر ج 7 صص 98-100). به امر عمر و به وسیله معقل بن یسار کنده شد. (اعلام زرکلی ج 3 ص 1058). و رجوع به معقل بن یسار بود
لغت نامه دهخدا