فشورده. (منتهی الارب) (آنندراج). فشرده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : و آب حسک معصور. (ذخیرۀ خوارزمشاهی، یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، زبانی که از تشنگی خشک شده باشد. (از اقرب الموارد)
فشورده. (منتهی الارب) (آنندراج). فشرده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : و آب حسک معصور. (ذخیرۀ خوارزمشاهی، یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، زبانی که از تشنگی خشک شده باشد. (از اقرب الموارد)
یاری یافته، پیروز، از نام های تازی بر مردان نصرت داده یاری کرده شده مظفر: (روز آدینه... با حشم منصور بحربگاه معرکه حاضرشویم) (سلجوقنامه ظهیری. چا. خاور. 25)، نامی است از نامهای مردان
یاری یافته، پیروز، از نام های تازی بر مردان نصرت داده یاری کرده شده مظفر: (روز آدینه... با حشم منصور بحربگاه معرکه حاضرشویم) (سلجوقنامه ظهیری. چا. خاور. 25)، نامی است از نامهای مردان
چرخشت این تیغ نه از بهر ستمکاران کردند انگور نه از بهر نبید است به چرخشت (این چامه را در لغت فرس اسدی از رودکی دانسته است) من سر دنیابم که مرا ز اتش هجران آتشکده گشتست دل و دیده چو چرخشت (عسجدی) دو چشم من چو دو چرخشت کرد دوری تو دویده همچو به چرخشت دانه انگور (فرخی) آلتی است که بوسیله آن میوه و مانندآنرا گذارند و فشار دهند تا عصاره آن استخراج گردد. معصر. آلتی است که با آن آب میوه (مانند انگور) گیرند، جمع معاصر
چرخشت این تیغ نه از بهر ستمکاران کردند انگور نه از بهر نبید است به چرخشت (این چامه را در لغت فرس اسدی از رودکی دانسته است) من سر دنیابم که مرا ز اتش هجران آتشکده گشتست دل و دیده چو چرخشت (عسجدی) دو چشم من چو دو چرخشت کرد دوری تو دویده همچو به چرخشت دانه انگور (فرخی) آلتی است که بوسیله آن میوه و مانندآنرا گذارند و فشار دهند تا عصاره آن استخراج گردد. معصر. آلتی است که با آن آب میوه (مانند انگور) گیرند، جمع معاصر
سخت گرسنه، شمشیر تاز (تاز لطیف)، نیک اندام: مرد، سر بند بسته عصابه بسته. سربند بسته، عصب آنست که لام مفاعلتن را ساکن گردانند و مفاعیلن بجای آن بنهند و مفاعیلن چون از مفاعلتن منشعب باشد آنرا معصوب خوانند
سخت گرسنه، شمشیر تاز (تاز لطیف)، نیک اندام: مرد، سر بند بسته عصابه بسته. سربند بسته، عصب آنست که لام مفاعلتن را ساکن گردانند و مفاعیلن بجای آن بنهند و مفاعیلن چون از مفاعلتن منشعب باشد آنرا معصوب خوانند