جدول جو
جدول جو

معنی معسر - جستجوی لغت در جدول جو

معسر
دشوار، مشکل، سخت
تصویری از معسر
تصویر معسر
فرهنگ فارسی عمید
معسر
کسی که دچار تنگدستی شده باشد و از عهدۀ ادای قرض خود برنیاید، نیازمند، تنگ دست
تصویری از معسر
تصویر معسر
فرهنگ فارسی عمید
معسر
تنگدست، نیازمند
تصویری از معسر
تصویر معسر
فرهنگ لغت هوشیار
معسر
((مُ س))
درویش، تنگدست
تصویری از معسر
تصویر معسر
فرهنگ فارسی معین
معسر
((مُ عَ سِّ))
سخت کننده، دشوارکننده
تصویری از معسر
تصویر معسر
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از معمر
تصویر معمر
(پسرانه)
طویل العمر و مسن
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از معمر
تصویر معمر
کسی که عمر دراز کرده، سالخورده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میسر
تصویر میسر
امکان پذیر، ممکن، شدنی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معطر
تصویر معطر
ادویه دان، ظرفی که ادویۀ مطبخ در آن جای دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معشر
تصویر معشر
گروهی از مردم، جماعت، کسان و خویشاوندان شخص
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معبر
تصویر معبر
آنچه به وسیلۀ آن از روی نهر عبور کنند، پل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مکسر
تصویر مکسر
مکسرها، جمع واژۀ مکسر، جمعی که با تغییر شکل کلمه حاصل می شود نه با افزودن علامت های جمع مانند رجال (جمع رجل) و رسل (جمع رسول)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعسر
تصویر تعسر
دشوار شدن، سخت شدن، دشواری و سختی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معبر
تصویر معبر
کسی که تعبیر خواب می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسعر
تصویر مسعر
نرخ نهاده، قیمت گذاری شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معبر
تصویر معبر
تعبیر شده، خواب تعبیر شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معبر
تصویر معبر
محل عبور گذر، گذرگاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معیر
تصویر معیر
مقیاس گیرنده، عیارگر، کسی که عیار پول را بسنجد، نکوهش کننده، عیب گو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مفسر
تصویر مفسر
کسی که معنی سخنی را بیان کند، کسی که مطلبی را شرح وبسط می دهد، تفسیر کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محسر
تصویر محسر
درون آزرده، خوار
فرهنگ لغت هوشیار
نرخگذاری شده ارزیابی شده بها کرده شده ارزیاب نرخگذار فروزینه فروزینه آتش، آتشکاو، گرما سنج، جنگ افروز، دراز گردن قیمت کرده شده بها کرده شده. قیمت کننده بها کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معار
تصویر معار
سپنجیده (عاریت گرفته شده) عاریت گرفته شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معمر
تصویر معمر
آنکه عمر زیاد کرده باشد، دراز زندگانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متعسر
تصویر متعسر
سخت و دشوار و مشکل
فرهنگ لغت هوشیار
بز، استوار اندام، اپر سنج، اپار سنج، سپنجیده، عاریت دهنده، گور چشم گونه ای پارچه با نگاره هایی چون چشم بلبل یا چشم گو خر مقیاس گیرنده، آنکه عیار فلزات و مسکو کات را تعیین کند. توضیح: در عهد قاجاریه کسانی بدین نام در وزارت مالیه مشغول خدمت بودند: (... جناب علا الدوله وزیر مالیه... و معیر الممالک رئیس خزانه و آقا محمد حسن معیر) (مراه البلدان ج 1 ضمیمه ص 25)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معطر
تصویر معطر
عطر آمیز، خوشبو
فرهنگ لغت هوشیار
چرخشت چرخش پناهگاه رها گاه زرد، سرخ، کاژیره ای کاجیره ای: آن چه با گل کاجیره رنگ کرده باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قعسر
تصویر قعسر
دیرینه، نوبر: ازتره بار، شگرف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعسر
تصویر تعسر
دشواری و سختی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعسر
تصویر اعسر
چپ دست
فرهنگ لغت هوشیار
گروه دسته، خویشان بستگان گروه جماعت، خویشاوندان شخص کسان، جمع معاشر. هر چیز ده گوشه، (شعر) قسمی از مسمط که هر بندش ده مصراع (یا ده بیت) داشته باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معبر
تصویر معبر
گذرگاه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از معطر
تصویر معطر
خوشبو، بویا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مفسر
تصویر مفسر
گزارنده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از میسر
تصویر میسر
شدنی، فراهم
فرهنگ واژه فارسی سره