- معزقه
- شانه که بر سر کشند، چنگال، کج بیل، دو شاخه
معنی معزقه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پریشاندن پراکندن
نوعی آلت موسیقی مانند تنبور
تور ماهیگیری
جنگ افزار
مونث معلق: آویخته، مربوط، هر یک از هفت قصیده مهمی که در عهد جاهلیت بخانه کعبه آویخته بودند، زنی که شوهرش گم شده زنی که نه شوهر حاضر دارد و نه میتواند شوهر دیگر اختیار کند، جمع معلقات. معلل. آنچه که علت و دلیلی دارد، تعلیل شده
معوقه در فارسی مونث معوق: پس افتاده مونث معوق امور معوقه مسایل معوقه مالیاتهای معوقه
ساز آلتی موسیقی در قدیم. توضیح جوهری و دیگران نوشته اند که معزفه را مثل بربط و طنبور مینوازند یعنی با انگشت یا بامضراب مولف مفاتیح العلوم اظهار میکند که معزفه سازیست متعلق بمردم عراق در حالی که نویسنده دیگر آنرا از آن مردم یمن داند. مولف اغانی تذکر میدهد که معزفه از جمله سازهایی است که کمتر بدست نوازندگان دوره گرد افتاده و بهمین جهت در مجالس انس ایران و خلفا بیشتر مورد قبول و اقع شده است: آلات موسیقی قدیم ایران، جمع معازف
زن همسر مرد، کنیز
ماده بز
مونث معرق. یا ادویه معرقه. داروهایی که موجب تحریک غدد مترشحه عرق شوند
((مُ عَ لَّ ق))
فرهنگ فارسی معین
آویخته، مربوط، هر یک از هفت قصیده مهمی که در عهد جاهلیت به خانه کعبه آویخته بودند، زنی که شوهرش گم شده، جمع معلقات
بلاتکلیف، در علوم ادبی هر یک از هفت قصیده ای که در زمان جاهلیت از دیوار کعبه آویخته بودند
شانه که بر سر کشند، چنگال، کج بیل، دو شاخه