ناقه ای که قبل از تمام شدن سال بچه آرد که زنده ماند. (منتهی الارب) (آنندراج). آبستنی که پیش از موعد وضع حمل کند. (از اقرب الموارد) ، ناقه که چون پا در رکاب نهند بجهد. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ذیل اقرب الموارد)
ناقه ای که قبل از تمام شدن سال بچه آرد که زنده ماند. (منتهی الارب) (آنندراج). آبستنی که پیش از موعد وضع حمل کند. (از اقرب الموارد) ، ناقه که چون پا در رکاب نهند بجهد. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ذیل اقرب الموارد)
ناقه ای که قبل از تمام شدن سال بچه آرد که زنده ماند، ناقه ای که چون پا در رکاب نهند بجهد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، خرمابن که در حمل نخستین بار آرد. (منتهی الارب). خرمابنی که در نخستین گشن بار آرد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، شبان که شیر ناشتاشکن دوشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، آن که شیر اعجاله به اهل آن آرد. (منتهی الارب) (آنندراج). شبانی که شیر اعجاله آرد. (ناظم الاطباء). آنکه شیر عجاله به اهل خود آرد. (از اقرب الموارد) (ازمحیطالمحیط). و رجوع به عجاله و اعجاله شود، شتاب کننده و پیشی گیرنده. (غیاث) (آنندراج)
ناقه ای که قبل از تمام شدن سال بچه آرد که زنده ماند، ناقه ای که چون پا در رکاب نهند بجهد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، خرمابن که در حمل نخستین بار آرد. (منتهی الارب). خرمابنی که در نخستین گشن بار آرد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، شبان که شیر ناشتاشکن دوشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، آن که شیر اِعجالَه به اهل آن آرد. (منتهی الارب) (آنندراج). شبانی که شیر اعجاله آرد. (ناظم الاطباء). آنکه شیر عُجالَه به اهل خود آرد. (از اقرب الموارد) (ازمحیطالمحیط). و رجوع به عجاله و اعجاله شود، شتاب کننده و پیشی گیرنده. (غیاث) (آنندراج)
شتاب کرده شده و بی مهلت. (غیاث) (آنندراج). شتاب کرده شده و شتاب شده و بشتاب و عجله بجاآورده شده. (ناظم الاطباء) ، مقابل مؤّجّل: دین معجل. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مؤجل شود
شتاب کرده شده و بی مهلت. (غیاث) (آنندراج). شتاب کرده شده و شتاب شده و بشتاب و عجله بجاآورده شده. (ناظم الاطباء) ، مقابل مُؤّجَّل: دین معجل. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مؤجل شود
ناقه ای که قبل از تمامی سال بچه آرد و آن بچه زنده باشد، ناقه ای که وقت سوار شدن بجهد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، خرمابن که در اول حمل بار آرد. (منتهی الارب) (آنندراج). خرمابنی که در نخستین گشن بار آرد. (اقرب الموارد) ، بقره معجل، ماده گاو با گوساله. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد)
ناقه ای که قبل از تمامی سال بچه آرد و آن بچه زنده باشد، ناقه ای که وقت سوار شدن بجهد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، خرمابن که در اول حمل بار آرد. (منتهی الارب) (آنندراج). خرمابنی که در نخستین گشن بار آرد. (اقرب الموارد) ، بقره معجل، ماده گاو با گوساله. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد)
زنی بی پیرایه. (مهذب الاسماء). زنی بی پیرایه و زن که بی زیوری عادت وی باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). زنی که بی زیوری عادت وی باشد. (از اقرب الموارد)
زنی بی پیرایه. (مهذب الاسماء). زنی بی پیرایه و زن که بی زیوری عادت وی باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). زنی که بی زیوری عادت وی باشد. (از اقرب الموارد)
مشتی از طعام حیس و خرما که به شتاب خورده شود. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، خرما با سویق شورانیده. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، مشتی از خرما. عجول. (منتهی الارب)
مشتی از طعام حَیس و خرما که به شتاب خورده شود. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، خرما با سویق شورانیده. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، مشتی از خرما. عجول. (منتهی الارب)
شبان تنها و آنکه ستوران به گوشه ای برد به چرا. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، به ناحیه ای فرودآینده از سفر. (منتهی الارب) (آنندراج). آن که از سفر در ناحیه ای فرود آید. (ناظم الاطباء). آنکه در سفربا قوم فرود نیاید اما در ناحیه ای فرود آید. (از اقرب الموارد) ، بی نیزه. (مهذب الاسماء). مرد بی نیزه. ج، معازیل. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، هرکه از قماربازان بر کنار باشد جهت خساست. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، مرد سست و گول. (منتهی الارب) (آنندراج). مرد ضعیف احمق و گول. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، مستبد به رأی. (از ذیل اقرب الموارد)
شبان تنها و آنکه ستوران به گوشه ای برد به چرا. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، به ناحیه ای فرودآینده از سفر. (منتهی الارب) (آنندراج). آن که از سفر در ناحیه ای فرود آید. (ناظم الاطباء). آنکه در سفربا قوم فرود نیاید اما در ناحیه ای فرود آید. (از اقرب الموارد) ، بی نیزه. (مهذب الاسماء). مرد بی نیزه. ج، معازیل. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، هرکه از قماربازان بر کنار باشد جهت خساست. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، مرد سست و گول. (منتهی الارب) (آنندراج). مرد ضعیف احمق و گول. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، مستبد به رأی. (از ذیل اقرب الموارد)
جمع واژۀ عجله، بمعنی گردون که بر آن بار کشند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، شگفتی. (ناظم الاطباء) : یا که باشد زنگی پیری که از اعجوبگی از زنخ یک دم فتد ریش سفید او بپا. وحید (از آنندراج)
جَمعِ واژۀ عَجَلَه، بمعنی گردون که بر آن بار کشند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، شگفتی. (ناظم الاطباء) : یا که باشد زنگی پیری که از اعجوبگی از زنخ یک دم فتد ریش سفید او بپا. وحید (از آنندراج)