معنی معامر - جستجوی لغت در جدول جو
معامر
(مُ مِ)
معمار. (ناظم الاطباء)
ادامه...
معمار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر معمار
معمار
کارشناس و استاد در کارهای ساختمانی، سازندۀ عمارت، عمارت کننده
ادامه...
کارشناس و استاد در کارهای ساختمانی، سازندۀ عمارت، عمارت کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویر مسامر
مسامر
شب نشین، افسانه گو
ادامه...
شب نشین، افسانه گو
فرهنگ فارسی عمید
تصویر مقامر
مقامر
قمار کننده، قمارباز
ادامه...
قمار کننده، قمارباز
فرهنگ فارسی عمید
تصویر معاصر
معاصر
هم عصر، هم دوره، هم زمان
ادامه...
هم عصر، هم دوره، هم زمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویر معاشر
معاشر
مُعاشِر
دوست و همدم، هم صحبت، همنشین
ادامه...
دوست و همدم، هم صحبت، همنشین
فرهنگ فارسی عمید
تصویر معامل
معامل
معامله کننده، خرید و فروش کننده
ادامه...
معامله کننده، خرید و فروش کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویر معابر
معابر
معبرها، محل عبور گذرها، گذرگاه ها، جمع واژۀ معبر
ادامه...
مَعبَرها، محل عبور گذرها، گذرگاه ها، جمعِ واژۀ مَعبَر
فرهنگ فارسی عمید
تصویر مجامر
مجامر
مجمرها، ظروفی که در آن آتش می ریزند، آتشدان ها، عودسوز ها، بوی سوز ها، جمع واژۀ مجمر
ادامه...
مجمرها، ظروفی که در آن آتش می ریزند، آتشدان ها، عودسوز ها، بوی سوز ها، جمعِ واژۀ مجمر
فرهنگ فارسی عمید
تصویر معاشر
معاشر
مَعاشِر
معشرها، گروهایی از مردم، جماعت ها، کسان و خویشاوندان شخص، جمع واژۀ معشر
ادامه...
مَعشَرها، گروهایی از مردم، جماعت ها، کسان و خویشاوندان شخص، جمعِ واژۀ مَعشَر
فرهنگ فارسی عمید
تصویر معابر
معابر
راهها و معبرها و جایهای عبور
ادامه...
راهها و معبرها و جایهای عبور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر مقامر
مقامر
به گرو بازنده، قمار باز و حریف
ادامه...
به گرو بازنده، قمار باز و حریف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر معامل
معامل
معامله کننده و بمعنی خرید و فروش کننده
ادامه...
معامله کننده و بمعنی خرید و فروش کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر معمار
معمار
بسیار عمارت کننده، آنکه عمارت کند و موجب رونق و تعالی گردد
ادامه...
بسیار عمارت کننده، آنکه عمارت کند و موجب رونق و تعالی گردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر معاهر
معاهر
جهمرز جاف
ادامه...
جهمرز جاف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر معاشر
معاشر
یار و رفیق و دوست و همدم و هم خوراک
ادامه...
یار و رفیق و دوست و همدم و هم خوراک
فرهنگ لغت هوشیار
مسامر
شب زنده دار، افسانه گوی شب زنده دار شب نشین، افسانه گو قصه سرای جمع مسامرین
ادامه...
شب زنده دار، افسانه گوی شب زنده دار شب نشین، افسانه گو قصه سرای جمع مسامرین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر معاصر
معاصر
هم عصر و هم زمانه، جمع معاصرین
ادامه...
هم عصر و هم زمانه، جمع معاصرین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر معاصر
معاصر
((مُ ص))
هم عصر، هم زمانه
ادامه...
هم عصر، هم زمانه
فرهنگ فارسی معین
تصویر مقامر
مقامر
((مُ مِ))
قمارکننده، قمارباز
ادامه...
قمارکننده، قمارباز
فرهنگ فارسی معین
تصویر معاشر
معاشر
((مُ ش))
با کسی زندگی کننده، همدم، یار، هم نشین
ادامه...
با کسی زندگی کننده، همدم، یار، هم نشین
فرهنگ فارسی معین
تصویر معابر
معابر
((مَ بِ))
جمع معبر، راه ها، جاهای عبور
ادامه...
جمع معبر، راه ها، جاهای عبور
فرهنگ فارسی معین
تصویر معمار
معمار
((مِ))
طراح و سازنده بنا، عمارت کننده، تعمیرکننده، رتبه ای در فراماسونری
ادامه...
طراح و سازنده بنا، عمارت کننده، تعمیرکننده، رتبه ای در فراماسونری
فرهنگ فارسی معین
تصویر معامل
معامل
((مُ مِ))
معامله کننده
ادامه...
معامله کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویر مسامر
مسامر
((مُ مِ))
شب زنده دار، شب نشین، افسانه گو، قصه سرا، جمع مسامرین
ادامه...
شب زنده دار، شب نشین، افسانه گو، قصه سرا، جمع مسامرین
فرهنگ فارسی معین
تصویر معابر
معابر
گذرگاه ها
ادامه...
گذرگاه ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر معمار
معمار
آبادگر، والادگر، مهراز
ادامه...
آبادگر، والادگر، مهراز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر معاصر
معاصر
هم روزگار، امروزی، امروزین
ادامه...
هم روزگار، امروزی، امروزین
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر معاصر
معاصر
مُعاصِر
Contemporary
ادامه...
Contemporary
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویر معاصر
معاصر
مُعاصِر
contemporâneo
ادامه...
contemporâneo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویر معاصر
معاصر
مُعاصِر
zeitgenössisch
ادامه...
zeitgenössisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویر معاصر
معاصر
مُعاصِر
współczesny
ادامه...
współczesny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویر معاصر
معاصر
مُعاصِر
современный
ادامه...
современный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویر معاصر
معاصر
مُعاصِر
сучасний
ادامه...
сучасний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویر معاصر
معاصر
مُعاصِر
hedendaags
ادامه...
hedendaags
دیکشنری فارسی به هلندی