- معاشر
- دوست و همدم، هم صحبت، همنشین
معنی معاشر - جستجوی لغت در جدول جو
- معاشر
- معشرها، گروهایی از مردم، جماعت ها، کسان و خویشاوندان شخص، جمع واژۀ معشر
- معاشر
- یار و رفیق و دوست و همدم و هم خوراک
- معاشر ((مُ ش))
- با کسی زندگی کننده، همدم، یار، هم نشین
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رفت و آمد
با هم زندگی کردن، با یکدیگر دوستی و آمیزش داشتن
معاشرت در فارسی: همزیستی، آمیزش آمد و شد همامیزی، گفت و شنود
زندگانی نمودن، آمیزش کردن
هم روزگار، امروزی، امروزین
گذرگاه ها
آمد و شد، هم آمیزی
هم عصر، هم دوره، هم زمان
عامل کاری، کارپرداز، کارگزار
معبرها، محل عبور گذرها، گذرگاه ها، جمع واژۀ معبر
اختیار کننده، ناظر و کارفرما، متصدی
با هم نشین
هم عصر و هم زمانه، جمع معاصرین
راهها و معبرها و جایهای عبور
یک دهم ده یک ده یک چیزی یک دهم از شیئی، شتر پرشیر که شیرش کم شده باشد
جهمرز جاف
یک قسمت از ده قسمت چیزی، ده یک، ناقۀ پرشیر که شیرش کم شده باشد
Contemporary
contemporâneo
zeitgenössisch
współczesny
современный
сучасний
hedendaags
contemporáneo
contemporain