جدول جو
جدول جو

معنی معشار

معشار((مِ))
ده یک چیزی، یک دهم از شیئی، شتر پر شیر که شیرش کم شده باشد
تصویری از معشار
تصویر معشار
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با معشار

معشار

معشار
یک دهم ده یک ده یک چیزی یک دهم از شیئی، شتر پرشیر که شیرش کم شده باشد
فرهنگ لغت هوشیار

معشار

معشار
یک قسمت از ده قسمت چیزی، ده یک، ناقۀ پرشیر که شیرش کم شده باشد
معشار
فرهنگ فارسی عمید

معیار

معیار
آلتی که با آن چیزی سنجیده شود، مقیاس و آلت سنجش، اندازه، پیمانه، سنگ محک و ترازو برای سنجش طلا
معیار
فرهنگ فارسی عمید