جدول جو
جدول جو

معنی معاذ - جستجوی لغت در جدول جو

معاذ
پناهگاه، جایی که به آن پناه ببرند، جای امن که از ترس دشمن در آنجا پناهنده شوند، پناه جای
تصویری از معاذ
تصویر معاذ
فرهنگ فارسی عمید
معاذ
پناهگاه، افسون پنام (تعویذ) پناه بردن، پناهگاه مامن
تصویری از معاذ
تصویر معاذ
فرهنگ لغت هوشیار
معاذ
((مَ))
پناه بردن، پناهگاه، مأمن
تصویری از معاذ
تصویر معاذ
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از معاد
تصویر معاد
(پسرانه)
جای بازگشت، بازگشتن
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از معاف
تصویر معاف
بخشوده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از معاش
تصویر معاش
روزی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از معاد
تصویر معاد
رستاخیز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از معاف
تصویر معاف
عفو کرده شده، بخشوده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معوذ
تصویر معوذ
آنچه بلا را دفع می کند، دفع کنندۀ بلا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معاش
تصویر معاش
زندگی، زندگانی، آنچه به وسیلۀ آن زندگی می کنند، از خوردنی و نوشیدنی، وسیلۀ زندگانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معاد
تصویر معاد
زنده شدن دوباره در عالم آخرت، عالم آخرت، جای بازگشت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معاف
تصویر معاف
بخشیده شده و معذور و آمرزیده شده، عفو شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معاش
تصویر معاش
زندگانی، زیست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معاز
تصویر معاز
بز دار بزبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معار
تصویر معار
سپنجیده (عاریت گرفته شده) عاریت گرفته شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معاد
تصویر معاد
برگردیدن، عود، بازگشتن، رد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معاج
تصویر معاج
زیستگاه جایباش
فرهنگ لغت هوشیار
راه و روش گزیر گیاهی از تیره پنیر کیان که ریشه اش مورد استفاده دارویی است: رمان بری مغیث انار صحرایی. توضیح مصحف آن} معاث {است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معاب
تصویر معاب
آهوک آک عجیب، جمع معایب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معوذ
تصویر معوذ
پنام بسته کماهه دار (پنام کماهه تعویذ) آنکه تعویذ با خود دارد
فرهنگ لغت هوشیار
جایباش جایگاه جایگاه جای باش منزل: قومی همه جا معان معنی دلشان همه جا معان معنی. (مقدمه لباب الالباب)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معاک
تصویر معاک
پناهگاه، روش، برد باری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملاذ
تصویر ملاذ
پناهگاه، دژ دز دروغگوی، خودکامه پناهگاه جای پناه: (بحکم آنکه ملاذی منیع از قله کوهی گرفته بودند و ملجا و ماوای خود ساخته) (گلستان. چا. فروغی. 23)، قلعه دژ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معان
تصویر معان
((مَ))
جایگاه، جای باش، منزل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معوذ
تصویر معوذ
((مُ عَ وِّ))
آنکه تعویذ با خود دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معاف
تصویر معاف
((مُ))
بخشیده شده، عفو کرده شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معاش
تصویر معاش
((مَ))
اسباب و وسایل زندگی، جای زندگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معار
تصویر معار
((مُ))
عاریت گرفته شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معاد
تصویر معاد
جای بازگشت، رستاخیز، آخر جهان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معاء
تصویر معاء
((مِ))
روده، جمع امعیه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ملاذ
تصویر ملاذ
((مَ))
ملجاء، پناهگاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معان
تصویر معان
منزل، جایگاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ملاذ
تصویر ملاذ
پناهگاه، قلعه، پناهگاهی که بر فراز کوه یا جای بلند ساخته شود، دژ، اورا، دیز، قلاط، دیزه، دز، حصن، کلات، رخّ، پشلنگ، ابناخون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معاش
تصویر معاش
Sustenance
دیکشنری فارسی به انگلیسی