جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با معار

معار

معار
از ’ع ی ر’، اسب با سوارگردنده از راه، و چپ وراست دونده. (منتهی الارب). اسبی که برمی گرداند سوارخود را از راه. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

معار

معار
به عاریت داده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). معار، یا عین معار، یا مستعاره مال عاریه است. (فرهنگ علوم نقلی دکتر سجادی) :
اشعار من آن است که در صنعت نظمش
نه لفظ معار است و نه معنیش مثنا.
مسعودسعد.
- معار له، آنکه بدو عاریت داده اند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به اعاره شود
از ’ع ور’، اسب لاغر کرده بعد فربهی، یا اسب برکنده موی دنب و فربه. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج) ، اسب به چرا گذاشته و به علف داشته. (منتهی الارب ذیل ’ع ی ر’). (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا