- معاتب
- عتاب کننده، سرزنش کننده
معنی معاتب - جستجوی لغت در جدول جو
- معاتب
- مورد عتاب قرار گرفته، سرزنش شده
- معاتب
- سرزنش شده سرزنشگر عتاب شده سرزنش شده: بزرگوارا، من خود معاتبم ز خرد چه باشد ار تو نباشی بر این خطا عاتب. (عثمان مختاری) ملامت کننده سرزنش کننده: با روح دو بسدش معاشر با عقل دو نرگسش معاتب. (انوری)
- معاتب ((مُ تِ))
- سرزنش کننده، ملامت کننده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
به یکدیگر عتاب کردن، به کسی خشم گرفتن و او را سرزنش کردن، درشت گویی
بیکدیگر عتاب کردن، درشت گویی
عتاب کردن یکدیگر سرزنش کردن هم، عتاب سرزنش
چگونگی
گلگی از هم، هم خشمگینی بر هم خشم گرفتن، ناز نمایی -1 از یکدیگر گله کردن، هم را مورد عتاب قرار دادن
عقاب شده، شکنجه شده
عقاب کننده، عذاب دهنده، دنبال کننده
مکتب ها، مدرسه ها، جمع واژۀ مکتب
عیب ها، نقیصه ها، نقص ها، بدی ها، جمع واژۀ عیب
درجات، طبقات، رتبه ها
عذاب دهنده
جمع معطب، نیستگاه ها
عیبها و بدیها
عیبها و بدیها و کاری بد و ناشایسته
مکتب ها و مدرسه ها
ویژگی غلامی که با رضای مالک خود کار می کند تا قیمت خود را متکلف شود و بعد از مدتی آزاد گردد
مرتبه ها، مقام ها، منزلت ها، پایه ها، بارها، دفعه ها، در تصوف مراحل سلوک، طبقه های ساختمان، جمع واژۀ مرتبه
آهوک آک عجیب، جمع معایب