جدول جو
جدول جو

معنی معابل - جستجوی لغت در جدول جو

معابل(مَ بِ)
جمع واژۀ معبله. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). پیکانهای پهن و دراز: و کانت الیواقیت الکهب تلمع من خلل السقف المتعالی فیرمونه بالمشاقیص و المعابل العراض النصول حتی تنکسر من الجبال. (الجماهر بیرونی چ دکن ص 76)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مزابل
تصویر مزابل
مزبله ها، جاهای ریختن خاکروبه و سرگین، شله ها، شوله ها، کلجان ها، جمع واژۀ مزبله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معابد
تصویر معابد
معبدها، محل عبادت ها، عبادتگاه ها، پرستشگاه ها، جمع واژۀ معبد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معامل
تصویر معامل
معامله کننده، خرید و فروش کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معاقل
تصویر معاقل
معقل ها، پناهگاه ها، جمع واژۀ معقل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معادل
تصویر معادل
برابر، هم ارز، همتا، هم وزن، هم چند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معابر
تصویر معابر
معبرها، محل عبور گذرها، گذرگاه ها، جمع واژۀ معبر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معاول
تصویر معاول
معول ها، تیشه های دوسر که برای کندن و تراشیدن سنگ به کار می رود، جمع واژۀ معول
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مقابل
تصویر مقابل
رو به رو، برابر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معامل
تصویر معامل
معامله کننده و بمعنی خرید و فروش کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقابل
تصویر مقابل
رویارو، مواجه، روبرو
فرهنگ لغت هوشیار
جمع معقل، پناهگاه ها سنگر ها کوه های بلند جمع معقل: جاهای پناه پناهگاهها: و سایرجزایر دریا بار با حصانت معاقل و مناعت منازل آن از کنار بصره تا سواحل هند... منتظم شده، جاهای عقال کردن شتر، کوههای بلند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهابل
تصویر مهابل
جمع مهبل، دهانه زهدان ها چوز دهانه ها جمع مهبل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معابد
تصویر معابد
جمع معبد، عبادتگاهها، پرستشگاهها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معابر
تصویر معابر
راهها و معبرها و جایهای عبور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مزابل
تصویر مزابل
جمع مزبله، آخالدانی ها سرگین جای ها جمع مزبله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معابه
تصویر معابه
معابه در فارسی عیب: آک عیب، جمع معایب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معادل
تصویر معادل
هم ارز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مزابل
تصویر مزابل
((مَ بِ))
جمع مزبله
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معامل
تصویر معامل
((مُ مِ))
معامله کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معادل
تصویر معادل
((مُ دِ))
برابر، هم وزن، مساوی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معابر
تصویر معابر
((مَ بِ))
جمع معبر، راه ها، جاهای عبور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معابد
تصویر معابد
((مَ بِ))
جمع معبد، پرستش گاه ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مقابل
تصویر مقابل
((مُ بِ))
روبرو، برابر، معادل، مساوی، ضد، مخالف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معادل
تصویر معادل
هم ارز، برابر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از معابر
تصویر معابر
گذرگاه ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مقابل
تصویر مقابل
روبه رو، روبرو
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مقابل
تصویر مقابل
Opposite
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از معادل
تصویر معادل
Equivalent, Equivalent
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از معادل
تصویر معادل
equivalente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مقابل
تصویر مقابل
oposto
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مقابل
تصویر مقابل
gegenüber
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از معادل
تصویر معادل
äquivalent, gleichwertig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از معادل
تصویر معادل
równoważny, równorzędny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مقابل
تصویر مقابل
przeciwny
دیکشنری فارسی به لهستانی