جمع واژۀ مظله (م ظل ل / م ظل ل ) به معنی خیمۀ بزرگ و سایبان. (آنندراج) (از محیط المحیط). رجوع به مظله شود. - اهل مظال، رواقیون. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
جَمعِ واژۀ مظله (م ِ ظَل ْ ل َ / م َ ظَل ْ ل َ) به معنی خیمۀ بزرگ و سایبان. (آنندراج) (از محیط المحیط). رجوع به مظله شود. - اهل مظال، رواقیون. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
همدیگر را گزیدن. (منتهی الارب). به معنی عضاض است. (از اقرب الموارد) ، با هم سختی کردن. (منتهی الارب). سخت گردیدن در جنگ: عاظّ القوم، در جنگ سخت شدند و بسختی جنگیدند. (از اقرب الموارد). معاظّه. و رجوع به معاظه شود
همدیگر را گزیدن. (منتهی الارب). به معنی عضاض است. (از اقرب الموارد) ، با هم سختی کردن. (منتهی الارب). سخت گردیدن در جنگ: عاظّ القوم، در جنگ سخت شدند و بسختی جنگیدند. (از اقرب الموارد). مُعاظّه. و رجوع به معاظه شود
رنجانیدن کسی را کاری و گرانبار ساختن و اندوهگین نمودن او را. کظاظه. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب) مصدر دیگر مکاظه. رجوع به مکاظه در این لغت نامه شود
رنجانیدن کسی را کاری و گرانبار ساختن و اندوهگین نمودن او را. کظاظه. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب) مصدر دیگر مکاظه. رجوع به مکاظه در این لغت نامه شود
پوست باز کردن از درخت تر تا خشک گردد. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). گویند: امظظت العود الرطب، پوست باز کردم از آن تا خشک گردد. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، شیر خورانیدن کودک و شتر بچه را. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج). شیر دادن به کودک. (از اقرب الموارد)
پوست باز کردن از درخت تر تا خشک گردد. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). گویند: امظظت العود الرطب، پوست باز کردم از آن تا خشک گردد. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، شیر خورانیدن کودک و شتر بچه را. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج). شیر دادن به کودک. (از اقرب الموارد)