معنی مظان - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با مظان
مظان
- مظان
- جمع مظنه، گمان برده ها گمان رفته ها بد گمانی ها جمع مظنه: در مظان استجابت دعا مرا فراموش نکنید. یا مظان تهمت (تهم)، کسی که درباره اوگمان تهمت رود
فرهنگ لغت هوشیار
مظان
- مظان
- مظنه ها، جاهایی که گمان وجود چیزی در آن برود، جاهای گمان بردن، نرخ و ارزش کالاها، جمعِ واژۀ مظنه
فرهنگ فارسی عمید
مظان
- مظان
- جای گمان بردن. اگرچه این لفظ جمع است مگر گاهی به معنی واحد هم می آید چنانکه لفظ مشام. (غیاث) (آنندراج). جای گمان بردن و جای احتمال. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا